میم صاد آنلاین

یک حکایت، بی‌مناسبت

آورده اند که روزی مردی به خدمت فیلسوف بزرگ افلاطون آمد و نشست و از هر نوع سخن می گفت. در میان سخن گفت: « امروز فلان مرد از تو بسیار خوب می گفت که افلاطون عجب بزرگوار مردی است و هرگز کسی چون او نبوده است.»
افلاطون چون این سخن بشنید سر فرود برد و سخت دلتنگ شد.
آن مرد گفت:« ای حکیم! از من تو را چه رنج آمد که چنین دلتنگ شدی؟»
افلاطون پاسخ داد: «ای خواجه! مرا از تو رنجی نرسید. ولی مصیبت بالاتر از این چه باشد که جاهلی مرا ستایش کند و کار من او را پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کرده ام که او خوشش آمده و مرا به خاطر آن ستوده است
از کانال تلگرام کیوان کثیریان
يكشنبه ۱۹ دی ۹۵ , ۱۲:۲۵ محمدرضا عاشوری
افلاطونم اخلاقای خاصی داشتا.
:)) آره... حساس بوده خیلی!
اردیبهشتی عزیز! حتمن او - افلاطون بزرگ - نیز چون شما متولدین اردیبهشت و خرداد تیر مرداد شهریور برو تا فروردین سال دیگر، خیلی آدم خود بزرگ بینی بوده و خودش را بی همتا میدیده در عقل و خرد.
بعله؛ حتما!
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان