میم صاد آنلاین

یک پست معمولی برای بازگشت به دنیای بلاگ!

چند وقتی‌ه که دوباره قطار زندگی، این‌بار نه از لحاظ مالی، که از لحاظ زمانی، و اون هم نه در اوقاتی که خونه هستم، بلکه در اوقاتی که سرکار هستم، از ریل خارج شده و شرایط طوری رقم خورده که به خیلی از امور روزمره نمی‌رسم.
البته قبول چندین پروژه موازیِ خرده‌ریز، که در ظاهر هیچ‌کدوم کاری ندارن و وقتی نمی‌گیرن اما در عمل ریز ریز از جاهای مختلف به وقتِ آدم حمله می‌کنن و اجازه نمیدن نفس بکشی، باعثِ این اتفاقات بوده و کاملاً متوجه‌ش شدم.


امروز داشتم آمار مطالب منتشر شده در وبلاگ رو می‌دیدم و به شدت تعجب کردم؛ از شهریور تا دی ماه، یعنی طی 150 روز فقط 13 پست منتشر کردم ولی اردیبهشت یا تیر، هر ماه 14-15 پست توی وبلاگ منتشر شده بود.
نکته بامزه اینجاست که توی اون اردیبهشت یا تیرماه، هیچ نوتیفیکیشنی در گوشیم نمی‌اومد که برو برای وبلاگت پست بذار اما توی چهار ماه گذشته، هر روز سه تا نوتیفیکیشن از گوگل‌کلندر برام میاد که:

  • ساعت یازده صبح: برو یه پست وبلاگ بنویس
  • ساعت پنج بعدازظهر: برو به سایت متمم یه سر بزن
  • ساعت یازده شب: برو کتاب بخون

پس می‌تونیم نتیجه بگیریم که اگر کسی بهتون چیزی رو یادآوری نکنه، و خودتون انجامش بدین، خیلی موفق‌تر خواهید بود و درصدِ انجام اون کار تا بیش از 700 درصد افزایش خواهد یافت!


پی‌نوشت: امروز نوتیفیکیشن گوشیم رو خاموش می‌کنم ببینم در روزهای آینده چه اتفاق مثبتی در وبلاگم میفته! ها؟

پی‌نوشت مهم: نکته بامزه‌ی آمار وبلاگم اینجاست که توی این چندماهی که خیلی کمتر نوشتم، میانگین بازدیدکننده‌ها و نمایش‌های وبلاگ تقریباً سه برابر شده... عجیبه نه؟

واقعا همینطوره. نوتیفیکیشنارو خاموش کنید و با خیال آسوده از روزهاتون بنویسید :)
خیلی عجیب بود واسه خودم هم!
اون روز یه برنامه شبکه‌ی ۳ فکر کنم گذاشته بود اخرش اسم‌ شما رو اول همه زیرنویس کرد :)
خلاصه که اسمتون رو هم‌ تو تلویزیون دیدیم و ذوق کردیم :)
آره... توی ویدیوچک اسامی عوامل داریم! :)
در موافق‌ترین حالت ممکنم با این پست :))
:)
دقیقن...
اصولن این‌که نوتیفیکیشن خودِ بدنِ آدم آلارم بده که فلان‌کار رو یادت نره، تاثیرگذارتره!
تجربه خوبی بود ولی!
آقا مگه خزنده ها میذارن آمار بازدید بیاد پایین :))
:))
شنبه ۸ دی ۹۷ , ۱۸:۱۶ قاسم صفایی نژاد
یه جور دیگه نگاه کن. ببین اگه اون نوتیفیکیشن‌ها نبود چه اتفاقی میفتاد.
اون نوتیف‌ها مثل تذکرهای زورکی بزرگترهاست که میگه اینکارو بکن اونکارو نکن. آدم بدتر لجبازی میکنه انگار
شنبه ۸ دی ۹۷ , ۱۹:۴۱ محمدحسین ظرافتی
نکته بسیار دقیقیه
منتها من به این نتیجه رسیدم که نوتیفیکیشن ها و تذکر ها هیچ تأثیری ندارن
و دلیل این که ما کاری رو انجام میدیم اینه که به انتهای اون کار فکر میکنیم و اون رو ناخودآگاه انجام میدیم.
یعنی همین که به انتهای کاری فکر کنی، برای انجام اون کار دست به کار میشی
خیلی جالبه!!!
اما اگه به انتهای کارها فکر نکنیم، هیچ وقت هیچ کاری انجام نمیدیم...
نکته آخر این که این روش ها برای هرشخص متفاوته و نمیشه برای همه یک نسخه نوشت.
آره... آدم ها کاملا با هم فرق دارن
مثلا یکی کافیه روی دستش یه علامت بزنه تا یادش بمونه که چیکار میخواسته بکنه
اما یکی مثل من حتی نوتیفیکیشن هم براش بیاد، بعد از دو دقیقه فراموش میکنه چیکار میخواسته بکنه!
شنبه ۸ دی ۹۷ , ۲۰:۵۱ هولدن کالفیلد
هرکسی با من بگرده سه برابر میشه! :|
آمار وبلاگش البته :|
:)))) بله بله / از این زاویه نگاه نکرده بودم
بزرگتر از تو هم هست یعنی؟ :)
ها؟ منظورت چیه؟
به جاش یه قرار بزار ببینیمتون :))
ما که همیشه تهرانیم؛ شما رو نمیشه پیدا کرد قربان! 
یه وقتایی کلا آدم حرفاش ته میکشه یهو!! یه موقعی بود که من همیشه یه اپلیکشن یادداشت داشتم که وقتی نت ندارم حرفامو یادداشت کنم و بعد پست کنم! الان به زور دارم چرت و پرت مینویسم که فقط باشم هنوز!!!! :/

+ قالب و فونت جدید مبارک :) خیلی خیلی بهتر شده ظاهر وبلاگ
من حرف زیاد دارم؛ ینی حداقل درباره فیلم هایی که می بینم می تونم بنویسم
اما خب... وبلاگ یه جاهایی از اولویت ها خارج میشه
قبول کارهای ریزه کاره اشتباهه اقا اشتباه
وقت حروم کن های کم سود
یه کاری که باید توی 2 دقیقه انجام بشه 2 ساعت داری فقط ایراداشو رفع میکنی

یه اشتباهی که فک کنم 100 باری تکرارش کردم
آره... منم قبول دارم. یه پروژه بزرگ قبول کنی و چند سال براش وقت بذاری راحت تره تا ماهی چند تا پروژه ریز رو بخوای قبول کنی و انجام بدی
امیدوارم شروعتون خوب باشه :)
:)
یک روزهایی از مرخصی 2 روز و نیم در ماه استفاده می کنم و یک روز نمی رم سر کار و فکر می کنم که چه روزی رو بگذرونم ذوق دارم اما تاظهر نشده می بینم دوباره دارم روال روزهای قبلم رو می رم یعنی کارهای خونه رو انجام می دم و تازگی ها فهمیدم بدجوری در دامن روند روزانه ام افتادم و بلند نمی شم . جای بسی تاسف داره برای خودم. اگرچه که خدا داند و بس که چه پیش روی من است .
آره این روزمرگی رو همه مون تجربه کردیم... منم فکر میکنم بمونم خونه اتفاق عجیبی میفته  ومیتونم تمام کارهای جامونده رو انجام بدم. ولی وقتی میمونم هیچ کاری نمیتونم بکنم
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان