میم صاد آنلاین

#روزنوشت۹۸ - هفدهم فروردین

یکی از چیزهایی که توی زندگیم (منظورم از زندگی بیشتر همین زندگی مجازی‌ و سرزمین دوم‌ه) بهش افتخار می‌کنم اینه که چهار سال پیش، یه پروژه شخصی کوچیکی شروع کردم، بهش پروبال دادم، بزرگش کردم تا رسیده به جایی که ثمر داده، دیده میشه و داره به کار یه جامعه مخاطب نسبتاً گسترده میاد. بله... بهانه روزنوشت امروز سایت شخصی‌مه که این روزها دیگه کامل در اختیار مسابقات داستان نویسی قرار گرفته و روزانه بیشتر از هزار بازدید یکتا پیدا کرده...

قبلاً هم از این کاری که می‌کنم نوشتم؛ اما این بار می‌خوام از یه زاویه دیگه به ماجرا نگاه کنیم. از این زاویه که چطور دغدغه ساده یه آدم، می‌تونه به چیزی تبدیل بشه که مشکل خیلی‌ها رو‌ حل کنه. مثل خیلی از استارتاپ‌ها و شرکت‌ها که از رفع نیاز و دغدغه شخصی صاحبانش شروع شدن و به جاهای خوبی رسیدن، رشد کردن، در سطوح بالاتر مطرح شدن، مورد توجه قرار گرفتن و به قول معروف، ثروت آفرینی کردن...

دلم می‌خواد کنار این پروژه، یه کار مفید و مهم دیگه بکنم که حال دلم خوب شه. یه چیزی شبیه همین مطلب «معرفی چند مسابقه داستان نویسی». یه کاری که یه دردی از مردم دوا کنه؛ ولو این جامعه هدف، چندصدنفر بیشتر نباشن‌ (که به نظرم اینجا خیلی بیشترن). مثلاً یه استارتاپ آموزشی بزنم و چیزهایی که بلدم رو آموزش بدم. اما توی فضای عجیب و غریب جامعه دیجیتالی فعلی، کمی سخت شده این کارها.

همچنان تلاش می‌کنم ناامید نباشم. و خیلی ناراحتم که از روزنوشت‌ها این برداشت شده که دارم القای ناامیدی می‌کنم. من آدمی‌ام که همیشه «یه روز خوب میاد» و‌ «سپیده از سیاه‌ترین نقطه شب شروع میشه» و «وا میشه این در، صبح میشه این شب» و «خدا خدای همه‌ست» وِرد زبونم بوده و از اون موقع که عقلم رسیده و خدا رو شناختم، تا الان به امید زنده‌م. ناامیدیِ من از اوج امیدِ خیلیا، امیدوارانه‌تره!

خلاصه اینکه اولین روز کاری شما در سال جدید (که هفدهمین روز کاری من در سال جدید بود!) رو با آپدیت تقویم آنلاین مسابقات داستان نویسی و به‌روزرسانی سایت گذروندم. باشد که شاید به درد تعداد بیشتری خورده باشم/باشد.

طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان