میم صاد آنلاین

مریخی The Martian - 2015

خیلی هم مهم نیست که در کهکشان بالا کدام است و پایین کدام. مهم این است که وقتی مت دیمن روی مریخ تنها مانده، تصاویری که از او به زمین می‌رسد از دید یک ناظری‌ست که بالاست، خیلی هم بالاست. شما خیال کن که یک خدایی آن‌بالا دارد بشر را نظاره می‌کند. بشر تک و تنها، بعد از هبوط. که چه‌طور آرام‌آرام همه‌چیز را از نو شروع می‌کند. حیات چندصدروزه‌ی مت دیمن روی مریخ شبیه به فشرده‌ای از تاریخ تمدن بشریت است. ارجاع‌هایی به دوران کشاورزی و اختراع خط و ارتباط (با خدا). برای ماها که از دوران پارینه‌سنگی ارتباطات دیجیتال آمده‌ایم، از پیشااینترنت و بی‌بی‌اس‌هایی که در آغاز بود و فقط کلمه بود، آن لحظه‌ای که ارتباط مت دیمن و زمین برقرار شد و کلمات رفت و آمد خیال‌مان راحت شد که دیگر همه‌چیز ممکن است. خیال‌مان راحت شد که چون بلد بودیم چطور می‌توان زنده ماند و دوام آورد حتا با آن حجم تنهایی، وقتی یک خط ارتباطی‌ای هست با آدم/آدم‌هایی میلیون‌ها کیلومتر آن‌طرف‌تر. 

از سرهرمس مارانا

مرگ بر امتحان

یه درس مزخرف زورچپونی گذاشتن واسمون به اسم آرشیو! کلا نرفتم امتحان بدم... صفر واحد بود و بذار اونقدر صفر بهم بدن که صفر دونیشون پاره شه. لعنت به این دانشگاه کوفتی...

هوای پاک

بزرگترین شوخی تقویم کشور روز هوای پاک ه که فک کنم در 50 سال گذشته کلاً در چنین روزی هیچوقت هوا پاک نبوده و همیشه دی ماه، روزهای وارونگی و آلودگی بوده...

خوش‌حالی نامه

شماره اول فصلنامه خوشحالی منتشر شده؛ با جلد استاد شجریان! جذابه... بخرید و بخوانید و خواندنش را به دوستان تان توصیه کنید...

لعنت به دی

نمی دونم چرا ولی ماه دی رو دوست ندارم؛ ازش متنفرم حتی! احساس می کنم هر چی اتفاق مزخرفه توی دی میفته و روزها تلخ تر، سردتر و سیاه سفیدتر میشن. کاش این دو روز لعنتی هم بگذره... مرسی؛ اه!

پسا برجام

به دوران نوین زندگی، به دوره پسابرجام خوش آمدید. تلاش کنید امیدوار باشید و امیدوار بمانید...

پرسونا

من کلا به کار گروهی علاقه دارم و در وبلاگ‌نویسی چه کاری بهتر از وبلاگ گروهی؟ تازگی‌ها به جمع پرسونا پیوستم؛ توصیه می کنم مطالبش رو بخونین و به دیگران توصیه‌ش کنین... آدرس: http://personaa.ir :)

فن مذاکره

با توجه به پیروزی مذاکره بر جنگ؛ خواستم بگم من هم امروز با مذاکره غیبت های غیرموجه ترم گذشته رو حذف کردم! باشد که شما هم فنون مذاکره را فراگیرید!

توییتر

دوباره برگشتم توییتر؛ البته نه اینکه اینجا ننویسم اما دوست دارم اونجا هم باشم و توی دل جامعه توییتری کشور نفس بکشم!

اولین گیاه زندگی

دیروز توی مرکز تبادل کتاب، همونجا که اولین بار رضا امیرخانی رو دیدیم؛ از گلخونه‌شون گلدون کوچولو خریدیم؛ گلدونی که اولین گیاه تاریخ زندگیمه و اصلا نمی دونم بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم یا نه؛ راستش من به طور کلی با گیاهان و حیوانات هیچ رقمه ارتباط برقرار نمی کنم...

رضا امیرخانی

اولین بار بود رضا امیرخانی رو می دیدم؛ خیلی دوستش داشتم. بچه باحالی بود. مهم ترین چیزی هم که باعث شد دوستش داشته باشم، صداقتش بود؛ چیزی که بین ستاره های ما کمتر دیده میشه؛ چه ستاره های نویسنده ی اهل کتاب چه ستاره های بادکنکی سینما و تلویزیون!

لوس‌بازی

میخوام از کرمان‌موتور یه ماشین J5 بخرم، یه دونه هم گوشی J5 سامسونگ بخرم! بعد منتظر بشینم بقیه وسایل زندگی مدل J5 شون بیاد!

مگه میشه؟ مگه ذاریم؟

من نمی‌دونم آدم چطوری می‌تونه هی همش گوشیش رو توی خونه جا بذاره؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟

پیروزی بزرگ

بالاخره بعد از یک سال و سه ماه، با صرف هزینه‌ای بالغ بر یک میلیون تومان برای فقط 60 تا 70 گیگ اینترنت، موفق شدم اینترنت خونه رو از چنگال شرکت مخابرات استان تهران خارج کنم! این پیروزی بزرگ رو به خودم و همه دل‌سوختگان اینترنت مخابرات، تبریک عرض می‌کنم! میریم واسه های‌وب...

ضد پیشنهاد: کارول نبینید!

لیست نامزدهای بهترین فیلم جوایز معتبر رو که نگاه می‌کنیم، همه میگن «کارول» شانس اول همه جوایزه؛ از اسکار تا گلدن‌گلوب... آی‌ام‌دی‌بی بالایی داره و منتقدان هم نمره خیلی بالایی بهش دادن؛ اما بر خلاف تصور اصلا فیلم خوبی نیست؛ اصلا منظورم بازی‌ها و کارگردانی و موسیقی و... نیست! واقعا دیدن یک فیلم همجنسگرایانه حتی اگر در بهترین شرایط هم ساخته شده باشه، برای منِ مخاطبِ شرقی اصلا قابل قبول نیست. پس اگر با دیدن صحنه‌های مهوع همجنسگرایانه فیلم‌ها حالتون بد میشه، کارول رو اصلا نبینید.

فقط ما خوبیم

بعضی‌ها هم هستند که خیلی خوبند؛ نه نژادپرستند، نه احمق و کودن و ابله، نه فریب‌خورده، نه دزد، نه ساده‌لوح، نه بی‌سواد، نه خودفروخته، نه عقده‌ای، نه عقب‌افتاده، نه منفعت طلب، نه شارلاتان، نه ضد زن، نه ضد مرد، نه دروغگو. حالا کارشان چیست این مظاهر پاکی و درستی، این الماس‌های بی‌بدیل عالم؟ در لاهه درگیر قضاوتند؟ بازرسان پاک‌دست سازمان ملل یا نهادهای نظارتی‌اند؟ نه، فقط فحاش‌اند، در همین فیس‌بوک خودمان، منتظر یک بهانه و اتفاق‌ برای کوبیدن آدم‌های دور و برشان، تحقیر و لجن‌مال کردن هرچه و هرکه در ایران است و با ایران و فرهنگ و عرف حاکم بر آن مرتبط است. از این خدایان اخلاق، خدایان شعور، خدایان دانش، خدایان فحاش، نجات‌مان بده خدای بزرگ! | از وبلاگ پدرام رضایی زاده

بازگشته ۲۰۱۵

اگر دنبال یک فیلم جذاب غیرآپارتمانی هستین که کارگردان برنده اسکار سال گذشته باشه، جکِ تایتانیک «لئوناردو دی کاپریو» توش بازی کرده باشه، درباره فرهنگ آمریکایی-سرخپوستی هم باشه و درس زندگی هم بده؛ و البته پر از صحنه های خون و خونریزی هم باشه... فیلم «بازگشته» الخاندرو ایناریتو رو بهتون پیشنهاد می کنم. 
توصیه شماره یک: فقط یه کم طولانیه و شاید مجبور باشید وسطش آنتراکت بدین به خودتون!
توصیه شماره دو: ضمن اینکه همزمان با دیدنش هم ترجیحاً چیزی نخورین؛

سوگواره عمار

امروز شبکه خبر پدر ما و مخاطبان اندکش رو درآورد با جشنواره عمار! بی خیال دیگه، بسه، اوکی!

ضد پیشنهاد: بهمن را نبینید!

به حرمت نام «نسیم مرعشی» به عنوان فیلمنامه نویس فیلم بهمن، دیشب در اوج خواب آلودگی در پردیس کوروش، فیلم را دیدیم. غیر از بازی هنرمندانه فاطمه معتمد آریا، واقعا فیلم چیزی نداشت... یک تلاش ناموفق برای «بی خوابی» که هنرمندانه ترش رو جناب نولان دوازده سال قبل انجامش داده بود.

خوش حالی

یک دوست خوب، یک کار خوبی رو شروع کرده که امروز، حاصل یکسال زحماتش رو دیدم و امیدوارم موفق باشه...

آگهی فروش آگهی رسانه میلی

رپرتاز آگهی آقای سرپرست

بعضی از مراسم و رویدادهایی که می‌ریم صرفا رپورتاژ یا رپرتاژ آگهی بنده‌های خداییه که فکر می‌کنن با تعریف الکی از خودشون می‌تونن موندگار بشن! نه عزیزم؛ باید کار کنی و مهم‌تر از کار، فکر خلاق داشته باشی. با خلاق خلاق گفتن کسی خلاق نشده... بله!

روزنوشت

اینجا تقریباً داره تبدیل میشه به روزنوشت. چیزهایی که باید توی شبکه‌های اجتماعی منتشر بشن اما به خاطر محدودیت های دسترسی، توی گلوی من می‌مونن و به عقده تبدیل میشن! دارم تلاش می‌کنم عقده گشایی کنم اگر «بیان» هم باهام راه بیاد.

فیلم بندباز ۲۰۱۵

یکی از گیرهای اساسی ما توی فیلمسازی ایران، عدم توجه به داستان‌های واقعیه. کاش یاد بگیریم مثل غربیها که روایت‌های واقعی رو به زیبایی فیلم می‌کنن، از حوادث و روزنامه‌ها بیشتر استفاده کنیم...

فیلم د والک The Walk محصول سال 2015 رو دیدیم؛ عالی بود... آخرِ استرس و بسیار جذاب. توصیه می‌شود برای حال خوب شدن، حتما ببینید. احتمالا هم از تلویزیون به راحتی پخش بشه، مورد منشوری نداشت.

های وب

امروز با کمک طرح قشفشه های‌وب و یک سایت دانلود فیلم، مهم‌ترین قیلم‌های سال رو دانلود کردم... یه خرده دیگه اینترنت ارزون و راه‌دست‌تر بشه، دیگه آنتن تلویزیون ملی رو از پشت‌بوم پرت می‌کنم پایین و از اینترنت، تک‌وتوک برنامه‌های خوبش رو دنبال می‌کنم.

مزایده تلویزیون ملی ایران

گزارش‌ها از تصمیم سازمان صدا و سیما به واگذاری امور تبلیغات تمام شبکه‌های تلویزیونی٬ رادیویی و استانی خود به دو تا سه آژانس تبلیغاتی از طریق مزایده حکایت دارد. پایه این مزایده حدود دو هزار و ۶۰۰ میلیون تومان تعیین شده و برنده آن امکان پخش ٢٢ میلیون ثانیه آگهی تلویزیونی و ١٠ میلیون ثانیه آگهی رادیویی خواهد داشت.

با این تفاسیر با دو هزار و ششصد میلیارد تومان می توانید تلویزیون ملی ایران را بخرید و در سال اندازه دویست و پنجاه روز کامل، آگهی پخش کنید.

حق‌ال!

اولین حق التحریر همشهری داستان رو واریز کردن؛ درسته رقمش بامزه‌ست اما اینکه آدم توی لیست پرداختی‌ها باشی، خودش اتفاق مثبتی‌ه.

مراقب باشید!

محمد سعیدی٬ امام جمعه قم گفته «فتنه از آدمکشی بالا‌تر است؛ باید با فتنه‌گران برخورد کرد و آن‌ها را کشت.»

افراط و تفریط

بعضی روزها دو فیلم خارجی و یک فیلم ایرانی و یک تئاتر یا فیلم تئاتر می‌بینیم؛ بعضی وقتها هم در طی یک هفته، همان یک قسمت سریال شهرزاد رو هم نمیرسیم ببینیم. این هم مزیته و هم...

حکمتانه «همشهری»

فقط خداست که می‌شود با دهان بسته صدایش کرد. می‌شود با پای شکسته هم به سراغش رفت.تنهاکسی است که وقتی همه رفتند می‌ماند. وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می‌شود و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می‌گیرد نه با تنبیه کردن!

به سبک مدرسان شریف!

کی؟ سیروس الوند! مهمون سینمای ایران؟ سیروس الوند! مهمون هفت؟ سیروس الوند؟ کجا؟ سیروس الوند؟ چرا؟ سیروس الوند!

شغل: مدرس روزنامه‌نگاری آنلاین

یک تجربه خوب؛ اولین بار روزنامه‌نگاری آنلاین تدریس کردم! اتفاق خوبی بود و خیلی حالم رو خوب کرد. کمتر از 24 ساعت، یه اتفاق خوب دیگه پکیج شادی ربیع الاول رو تکمیل کرد. خدایا شکرت...

خبر آمد خبری در راه است

بعضی روزها هم هستن که امیدوار کننده‌ن؛ امید به زندگی رو افزایش میدن و حال آدم رو خوب میکنن. بعضی خبرها، حتی اگر اتفاق نیفتن، خوندشون خوبه!

شهر من بخند...

شهر من از شمال با کوه ها می رقصد/ از جنوب با کولی ها/ شهر من از شمال با خاطره هایش می خوابد/ از جنوب با رویاها/ قصه ای ست این شهر/ رازهای سربسته ای ست هر بار/ روزها از خواب ها، بیدارها سرشار/ شب تا روز بیدار/ شهر من شهروندی پر از ماشین و سیمان است هر روز/ شهر منم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب/ شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند/ شهر من را کودکی در چهارراهی کرده بند/ شهر من ... بخند!

شهر من صد قصه از عشق پنهان کرده است/ شهر من صد شعر از درد بر جان کرده است/ شهر من را سوزِ ساز مردمانش برده هوش/ از دِلش آوازهای، عاشقان آید به گوش/ شهر من با شب حدیثِ راهِ پر خون می کند/ کوچه کوچه قصه های عشقِ مجنون می کند/ شهر من داستانِ قهرمان هایش به یادش مانده است/ شهر من آوازهایی بی صدا در سوگِ مردم خوانده است/ شهر من ... بخند!
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان