میم صاد آنلاین

هنر کارفرما بودن

کارفرما بودن هنر ه؛ من خودم مطمئنم کارفرمای خوبی نیستم! چون نه تنها هنرش رو ندارم، که انقدر مهربونم(!) که به هیچ درخواستی نه نمیگم و به همین خاطر نمی‌تونم کارفرمای موفقی باشم. کافرما باید خشن باشه، راحت «نه» بگه و قاطع باشه! سه مولفه‌ای که من ندارم و احساس می‌کنم خیلی‌های دیگه هم ندارن. نه اینکه استعدادش رو کلاً از بیخ‌وبن نداشته باشیم‌ها؛ اصلاً بهمون یاد ندادن. نه دوران راهنمایی و دبیرستان درسی برای مدیریت وجود داشته و نه رشته‌های مدیریت چیزی برای ارائه داشتن.
به نظرم جا داره یه فکر اساسی برای نسل بعد بشه. که به جای آموزش ساخت پنیر توی کتاب حرفه‌وفن، مدیریت‌های کوچیک به بچه‌ها یاد بدن.

درخواست بازی وبلاگی!

فکر کنم کمتر از یک ماه دیگه روز وبلاگستان فارسی‌‌ه. 19 یا 21 شهریور؛ درست یادم نیست و حال ندارم سرج کنم! از اونجایی هم که مثل قدیم تاثیرگذاری خاصی روی وبلاگستان ندارم، امیدوارم یه بازی وبلاگی خوب برگزار بشه و از من دعوت کنید. دلم بازی وبلاگی می‌خواد...

خدا، خدای همه‌ست؟

آلبوم قبلی چاوشی یه ترانه ماندگار داره که آخرش میگه «خدا، خدای همه‌ست» 
یه جا هم توی «نجات سرباز رایان» وسط جنگ سوال مهمی مطرح میشه با این مضمون که «قربان! اگه خدا با ماست، پس کی با اوناس؟»
این روزها بعد از خوندن خبرهای رنگارنگ و شنیدن مصاحبه‌ها و ‌سخنرانی‌های شبه‌مسئولان که می‌خوان نظام اسلامی‌مون رو تقویت کنن، همش به این فکر می‌کنم چطوری خدا، خدای همه‌ست... چه‌جوری هم خدای ماست، هم خدای اونا! نمیشه که... مگه خدا یکی نیست؟ چه‌جوری میشه خداهامون با هم اینقدر متفاوتن و‌ نظرات متناقض دارن؟ 
پی‌نوشت: حالم از مردم نه تنها این شهر، که از این سرزمین خوب نیست. ترسناکه این هم‌نشینی اجباری هشتاد میلیون نفره...

نفحات نفت

میخواستم بریده‌هایی از کتاب نفحات نفت رضا امیرخانی رو اینجا منتشر کنم، دیدم اصلا نمیشه! هر کس رو که میخوام ترغیب کنم بخونتش، باید بگم حتما برو و کل کتاب رو بخون... حتی نیاز به دمو و تبلیغات نداره.

بوی خوش کاغذ

از نظر من، هیچی جای کاغذ و چاپ روی کاغذ رو پر نمی‌کنه! دارم بعد از نزدیک به ده سال شبانه‌روز در فضای مجازی بودن، به این فکر می‌کنم که کلاً هویت مجازیم رو با یه دکمه بریزم توی زباله‌دان تاریخ و «واقعی» زندگی کنم...
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان