میم صاد آنلاین

آژیر خطرها را روشن کنید!

قاعدتاً نباید اینجوری می‌شد! اما طی سه ماه گذشته، اوضاع مملکت و به تبعِ اون اوضاع کاریِ ما به حدّی به هم ریخته و اذیت‌کننده شده که واقعا رقتن به اسنپ و روزی چندین ساعت رانندگی، کمتر به روح و روان‌مون فشار میاره. چراغِ خطرِ من که هفته پیش روشن شد، الان آژیر خطر به صدا دراومده و خدا نیاره روزی که دیگه از دست هیچکس هیچ کاری ساخته نباشه...

پی‌نوشت: می‌دونم که «وا میشه این در، صبح میشه این شب» می‌دونم «یه روز خوب میاد...» می‌دونم که «بعد از هر سختی، آسانی‌ست» اما به قول نامجو، «بیابان را سراسر مه گرفته‌ست...»

پی‌نوشت بلاگی: چهل و چهار ستاره اون بالا داره چشمک می‌زنه که بیا ما رو بخون! چشم؛ فردا صبح ایشالا!

سیروان خسروی چی میگه این وسط؟

توی این شلوغی، استاد سیروان خسروی از تریبون ضبط ماشین، همراه دو‌هزار نفر از طرفداران‌شون فریاد می‌زنند:
دوست دارم زندگی رو... دوست دارم زندگی رو...

ایشون ادامه دادند: اگه ابرهای سیاه رو دیدی، اگه از آینده ترسیدی، پاشو و پرواز کن، توی افق‌های پیش‌رو!

ضبط رو خاموش کردم / البته جا داشت کودکی را در خیابان می‌زدم!

وضعیت ایرانیان شاغل در رسانه

تلویزیون داخل ایران کار کنی٬ خود فروختهٔ دروغگویی٬ تلویزیون خارج از ایران کار کنی٬ وطن فروشِ سیاه‌نما

از توییتر سینا ولی‌الله

ماجرای اولین بوسه

می‌دانی اولین بوسه جهان چطور کشف شد؟ زن و مرد پینه‌دوز به هنگام کار کشفش کردند؛ مرد دست‌هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زن گفت این را از لبم بردار. زن دست‌هاش به سوزن بود، آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، ناچار با لب برداشت. شیرین بود، ادامه دادند…

به بهانه روز بوسه که البته چند روز پیش بود
از کتاب سال بلوا
نوشته‌ی عباس معروفی
البته با کمی تصرف و تلخیص

نمی‌نویسم اما نویسنده‌ام!

به بهانه روز قلم که پنجشنبه بود، درباره نوشتن، نوشتم. از کودکی تا امروز! (شبیه پیام‌های تبلیغاتی شد!) یه جور اتوبیوگرافی هم هست، اما با تاکید و تمرکز بر مقوله‌ی نوشتن. خودم دوستش داشتم، گفتم شاید بد نباشه بیشتر خونده بشه. 

برای خوندنش (جسارتاً) اینجا کلیک کنید.

آخ ار صبح شنبه‌ها

شنبه‌ها رو نمیگم تعطیل کنید، ولی لااقل بذارین صبح دیرتر بیایم سرکار!

وزیرِ جوان، فیلترینگِ اینستاگرام و فیلم بارکد!

یه دیالوگ خوب هست توی فیلم بارکد؛ میگه: «هر وقت میگی خیالت راحت، من خیالم ناراحت‌تره.» بعد از صحبت‌های وزیرِ جوانِ ارتباطات درباره فیلتر نشدنِ اینستاگرام، باید گفت: «هر وقت تو میگی فیلتر نمیشه، مطمئن‌تر می‌شیم که فیلتر میشه!» هیچی نگو حداقل!

و ما ادراک قرمه سبزی

این خارجیا قرمه‌سبزی ندارن، با خوردن چی حالشونو خوب می‌کنن؟!

فرهنگ جای پارک یابی

خدایا به ما شعوری عطا کن توی جای‌پارکی که میشه دو‌ تا ماشین پارک کرد، جوری پارک کنیم که دو تا ماشین پارک کنن.

غمگین ترین آدم‌های دنیا

غمگین‌ترین آدمای دنیا، این ماموران امنیتی سبزپوش توی ورزشگاه‌هان که فینال جام جهانی رو هم پشت به زمین وایمیسن؛ از اون بدتر اینکه هر لحظه امکان داره توپ با سرعت بخوره پشت کله‌شون.

نماد اینوری‌ها vs نماد اونوری‌ها

آقا ما قول می‌دیم رائفی‌پور رو نماد شما ندونیم، شما هم قول بدین فتوره‌چی رو نماد ما ندونین‌ توروخدا!

- بیکارم - برو اسنپ!

از بدی‌های گسترش اسنپ و تپسی و تاکسی‌های آنلاین اینه هر کی از ننه‌ش قهر کرده، بدون اینکه چهارتا نقطه‌ی مهم شهر رو بلد باشه، شده راننده... فکر کرده الان ویز روی گوشیش نصبه، دیگه تمومه... سیستم سنتی هیچی نداشت، حداقل از راننده‌ها تست شهرشناسی می‌گرفتن!

خیلی بده که هر کی بیکار میشه این دیالوگ بین اون و دوروبری‌هاش برقرار میشه که:
- بیکاری؟
- برو اسنپ!

نه به خشونت علیه مردان

کنار خیابون وایساده بودیم، چند متر جلوتر از من، دختره به اولین ماشین گذری گفت انقلاب، سوار شد؛ به همون ماشین گفتم انقلاب، گازشو گرفت رفت

مشکل من...

مشکل من؟ نه می‌توانم دنیا را عوض کنم، نه این را که هست بپذیرم.

نقل از شاهرخ مسکوب

چی میگن این روزنامه‌ها؟!

امروز از سایت جار داشتم روزنامه‌ها رو مرور می‌کردم، سه تا نکته نظرم رو جلب کرد. که بد ندیدم با شما هم در میون بذارم. اولی روزنامه ارگان صداوسیما؛ «جام جم» بود که تیترش واقعا من رو به آینده امیدوار کرد... «بازگشتِ مایکل مورِ ایران» مایکل مورِ ایران آخه؟ لامصب یه چیزی بگو بگنجه...



روزنامه دوم، روزنامه ارگان سپاه پاسداران، «جوان» بود که ادبیاتش واقعا من رو منقلب کرد. دوستان برای عدم تحریک شدن نسوان محترم و نیز جلوگیری از مسدودسازی توسط ربات‌های هوشمند که به کلماتِ خاص حساس هستن، برای عنوان سرمربی تیم ملی، به جای «کیروش» از «کرش» استفاده کردن که واقعاً دستشون درد نکنه، بعد از اون بنرهای بزرگداشت مریم‌میرزاخانی که کسینوس حذف شده بود که جامعه به خطر نیفته، این بهترین اقدام فرهنگی دوستانِ جبهه انقلاب بود که من رو شرمنده کردن!




سومین نکته هم درباره روزنامه فخیم، آگاه، وزین، مدرن، و حتی پست مدرنِ «کیهان» بود که من ترجیح میدم به جای غر زدن که «چرا از نرم‌افزارهای صفحه بندی برای طراحی جلد استفاده نمی‌کنن؟ چرا با نرم‌افزار نقاشی/Paint صفحه اول رو طراحی می‌کنید؟ چرا؟ چرا؟» شما رو به دیدن صفحه اول و جلد امروزِ این روزنامه دعوت می‌کنم.





پی‌نوشت: من دیگه حرفی ندارم!
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان