میم صاد آنلاین

برای محیا، جایزه‌ش و جسارتش!

من هیچوقت آدم جسوری نبودم، یعنی هیچکس من رو به جسارتم نمی‌شناسه. ولی خوشحالم که تو مثل من نیستی... ریسک تجربه‌‌های متفاوت رو به جون می‌خری.

محیا ساعدی جشنواره فیلم شهر

که از وبلاگ نوشتن در نوجوانی شروع می‌کنی، به نویسندگی رادیو می‌رسی، برای رادیو آیتم می‌سازی، بعد مجری تلویزیون میشی، نویسنده تلویزیونی میشی، بعدش خبرنگاری رو شروع می‌کنی، روابط عمومی رو تجربه می‌کنی، بعد میری گزارشگر میشی، وارد حلقه خبرنگاران سینمایی میشی، اجرای اینترنتی رو انتخاب می‌کنی، بعد مجری برنامه زنده رادیو میشی و توی این وسط، کارگردانی فیلم کوتاه رو هم تجربه می‌کنی...

‌.
دمت گرم واقعاً، و چقدر خوشحالم که انگار ترس‌های منو می‌دونی و دقیقاً همون‌ها رو تجربه می‌کنی. دمت گرم که اینقدر جسوری، انرژی داری و از تجربه کردن نمی‌ترسی.
.
تو‌ به اندازه تمام آرزوهای من جایزه داری؛ گزارش نویسی مطبوعاتی، خبرنگاری، دارت(!) و حالا فیلم کوتاه. مبارک باشه و نوش جونت...
.
پی‌نوشت: همینقدر نترس و محکم برو جلو. جور منو بکش؛ من پشتتم.
.
عکس رو میلاد بهشتیِ نازنین توی افتتاحیه #جشنواره_فیلم_شهر گرفته؛ لحظه‌ی اهدای جایزه رتبه دوم فیلم کوتاه (بخش محله) توسط #شبنم_قلی_خانی به #محیا_ساعدی! دستش درد نکنه.

آنچه می گوییم (آنچه واقعاً می‌خواهیم بگوییم)

هر روز در توئیتر ژانر جدیدی راه می افتد. یعنی فردی توئیتی می کند و بقیه مشابه همان موضوع، توئیت می کنند. گاهی این ژانرها کوتاه است و زود تمام می شود و گاهی طولانی است. معمولا هم یافتن نقطه‌ی شروع ژانر کار ساده ای نیست. این بار کسی با موضوع «آن چه می گوییم (و آن چه واقعاً می‌خواهیم بگوییم)» توئیت کرده است. تعارف‌ها و حرف‌های دروغ. سعی کردم اکثر موارد را جمع آوری کنم:

حالا گفتن نداره ولی... (با جزئیات می گوید)

البته نمی خوام ناراحتت کنم اما... (ناراحت می کند)

البته به من ربطی نداره... (خودش را ربط می دهد)

قصدم فضولی نیست... (فضولی می کند)

البته قصد دخالت ندارم... (دخالت می کند)

یه وقت جسارت نباشه... (جسارت می کند)

حمل بر خودستایی نشه... (خودستایی می کند)

ناراحت نشی از دستم... (ناراحت می کند)

مصدع اوقات نمی شم فقط... (مصدع اوقات می شود)

یه وقت بی ادبی نباشه... (بی ادبی می کند)

نمی خوام از شخص خاصی نام ببرم... (از شخص خاصی نام می برد)

حالا نمی خوام وارد جزئیات بشم... (وارد جزئیات می شود)

حالا نمی خوام از خودم تعریف کنم... (از خودش تعریف می کند)

نمی خوام خیلی وقتتون رو بگیرم... (خیلی وقتمون رو می گیرد)

اصلن نمی خوام نصیحتت کنم... (نصیحتم می کند)

خیلی سربسته بگم... (موضوع را می شکافد)

قصدم توهین نیست... (توهین می کند)

با وجود احترامی که برای نظر شما قائلم... (احترامی برای نظر من قائل نیست)

شوخی می کنم (جدی می گوید)

ما که بخیل نیستیم اما... (بخل می ورزد)

من که با تو تعارف ندارم... (تعارف می کند)

دانشمندها کشف کرده اند که... (بی ربط می گوید)

به خاطر پولش نیستا... (به خاطر پولش است)

قضاوت نمی کنم اما... (قضاوت می کند)

خلاصه سرتون رو درد نیارم... (سرمان را درد می آورد)

غیبتش نباشه ها... (غیبت می کند)

واسه خودت می گم... (واسه خودش می گوید)

حاشیه نرویم... (حاشیه می رود)

بین خودمون بمونه اما... (بین خودمان نمی ماند)

از حرفی که می زنم مطمئنم... (از حرفی که می زند مطمئن نیست)

گشنه ام نیست ولی یه لقمه باهات می خورم (کل غذا را می خورد)

بهت برنخوره ها... (حرفی می زند که بهم بربخورد)

یه اخلاق بدی که دارم اینه که... (یک اخلاق خوبش را می گوید)

یه لحظه، مطمئن باش درد نداره (مطمئنم درد دارد)

ناگفته پیداست که... (ادعای عجیبی می کند)

بر همگان واضح و مبرهن است که... (بر هیچ کس واضح و مبرهن نیست)

برای دوری از اطناب مقاله را با این بحث به پایان می برم که... (بیست صفحه ی دیگر می نویسد)

این دو کلمه را هم بگویم و تمام... (ده دقیقه ی دیگر حرف می زند)

نمی خوام پشت سرش حرف بزنم... (پشت سرش حرف می زند)

البته من پیگیر کار ایشون نیستم... (هر روز پیگیر کار ایشون است)

البته من کوچکتر از اونم که در حضور استاد حرف بزنم (سه ساعت سخنرانی می کند)

من تخصصی در این موضوع ندارم اما... (نظر فوق تخصصی می دهد)

نذار بگم... (همه موضوع را می گوید)

حالا کی با تو بود؟ (دقیقن با خودش بود)

قابل شما رو نداره (مشتری را تلکه می کند)

شاید باورتون نشه اما... (باورمان می شود)

الان جلسه ام، زنگ می زنم (زنگ نمی زند)

نه که نخوام ولی... (نمی خواهد)

نیت بدی نداشتم (نیت بدی داشت)

زنگ زدم حالت رو بپرسم (نمی خواهد حالم را بپرسد)

دیدی گفتم (نگفته بود)

...اما امیدوارم من اشتباه کرده باشم و این اتفاق نیفتد (امیدوار است تو اشتباه کرده باشی و این اتفاق بیفتد)

شمای نوعی رو عرض می کنم (شمای شخصی رو عرض می کند)

باز خود دانی (نظراتت مزخرف است)

هر جور خودت صلاح می دونی (برایش مهم نیست چه کار می کنی)

منظورم این نبود (منظورش همین بود)

چرا بد برداشت می کنی؟ (درست برداشت کرده ام)

هر کاری دلت می خواد بکن (جرئت داری خلاف نظر من رفتار کن)

دارم فقط به تو می گم (آخرین نفری هستم که می فهمم)

خودمو عرض می کنم (فرد دیگری را عرض می کند)

التماس دعا داریم (التماس دعا ندارد)

مشتاق دیدار (مشتاق دیدار نیست)

چیزیم نیست، خوبم (دارد می میرد)

یه جوری نوشتی که... (یه جوری ننوشتم که)

بازنشر از ویرگولِ امیرحسین مجیری

طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان