میم صاد آنلاین

شهر من بخند...

شهر من از شمال با کوه ها می رقصد/ از جنوب با کولی ها/ شهر من از شمال با خاطره هایش می خوابد/ از جنوب با رویاها/ قصه ای ست این شهر/ رازهای سربسته ای ست هر بار/ روزها از خواب ها، بیدارها سرشار/ شب تا روز بیدار/ شهر من شهروندی پر از ماشین و سیمان است هر روز/ شهر منم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب/ شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند/ شهر من را کودکی در چهارراهی کرده بند/ شهر من ... بخند!

شهر من صد قصه از عشق پنهان کرده است/ شهر من صد شعر از درد بر جان کرده است/ شهر من را سوزِ ساز مردمانش برده هوش/ از دِلش آوازهای، عاشقان آید به گوش/ شهر من با شب حدیثِ راهِ پر خون می کند/ کوچه کوچه قصه های عشقِ مجنون می کند/ شهر من داستانِ قهرمان هایش به یادش مانده است/ شهر من آوازهایی بی صدا در سوگِ مردم خوانده است/ شهر من ... بخند!

برنارد مرده است؟!

داریم می‌ریم تئاتر «برنارد مرده است» رو ببینیم. اولین تجربه «علی سرابی» در کارگردانی که حداقل روی من تاثیر زیادی داشته و لحن حرف زدنش توی «خشکسالی و دروغ» هنوز توی ذهنم مونده. امیدوارم کار خوبی از آب درآد.
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان