میم صاد آنلاین

خوابم میاد

خیلی حرف‌ها هست که باید بگم و بنویسم. اما الان فقط خوابم میاد. صبح ساعت شش بیدار میشیم، شب حدود دوازده می‌رسیم خونه، یک می‌خوابیم و این چرخه ترسناکِ خستگی و بی‌خوابی در حال تموم کردن تمام منابع انرژی پنهان شده... کاش حداقل آخرِ این سرویس‌شدن‌ها اتفاقات خوبی بیفته، حالمون خوب شه یه کم.

این روزها تنها جمله‌ای که هر لحظه و ثانیه در ذهنم تکراز میشه، فقط همینه: خسته‌م و خوابم میاد.

پی‌نوشت: دو هفته ست هم وقت می‌کنیم و هم اون تایمی که وقت داریم، بلیط فیلم هزارپا (البته توی پردیس‌های سینماییِ درست و حسابی) رو پیدا نمی‌کنیم که ببینیم. ملت چه سینمارو شدن!

هیچوقت از دنده‌ی چپ بلند نشوید!

امروز صبح با صدای زنگِ تلفن و درخواست برای جابجایی ماشین توی پارکینگ بیدار شدم؛ مطمئنم روی دنده‌ی چپ نبودم، من شبها همیشه به دنده‌ی راست می‌خوابم. اما انگار خدا در تعیین مصادیق بیدار شدن از دنده‌ها، از سمت خودش نگاه می‌کنه نه سمت ما؛ یعنی دنده‌ی چپ از نگاهِ ما همون دنده‌ی راست از نگاه باری‌تعالی‌ست.

هر چه بود؛ الان و اینجا (ساعت دوازده ظهر در محل کار) اصلا حوصله ندارم و امکان پاچه‌گرفتنم بسیار بالاست. تشنه‌م، گرسنگی فشار آورده و خوابم هم میاد. یعنی تقریباً هر سه مولفه‌ی شادابی رو ندارم!

اما در این میان، تیرِ آخر رو رییس زد؛ صبح قبل از رفتن، دقیقاً وقتی به نیتِ تایپِ «می‌تونم امروز نیام؟!» با پیامِ «مهدی امروز زودتر برو کارها رو جمع و جور کن، من دیر میام» مواجه شده و... الان در قعرِ نمودارِ امید به زندگی هستم!

مشکل هر روزِ من

بعضیام هستن صبحا یه جوری نیگات میکنن، انگار تقصیر توئه که باید برن سر کار. #بی‌قانون‌آنلاین
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان