میم صاد آنلاین

کارخانه‌های تولید زباله

مثلا یه طرح خوب بدیم ملت واسه کم شدن دوره سربازی برن زباله‌های طبیعت رو جمع کنن! بعد از یه مدت یه عده‌ای میرن سازمان‌های جمع‌زباله می‌زنن و پول می‌گیرن که زباله جمع کنن. که بدن دست سربازها که سربازیشون کم بشه! بعد از این، زباله قیمتش می‌ره بالا و بعد یه کارخونه‌هایی میان زباله تولید می‌کنن می‌فروشن و...
از خلال کامنت‌های پست قبل

به امید یه هوای تازه‌تر

سال جدید سال «فعالیت بیشتر، تفریحِ کمتر» بوده تا الان! از ظهر دوم فروردین که برای آمادگی ضبط یه‌سری آیتم نمایشی از سه و چهار بعدازظهر تا آخر شب درگیر بودیم تا خودِ ضبط این آیتم که سوم فروردین (از صبح تا شب) انجام شد؛ سال ۹۶ سال فعالیتِ شدید کاری بود.
صبح پنجم فروردین به مدت یک هفته، درگیر برنامه‌های انتخاباتی شدیم و سه روز آخر تعطیلات هم به سرعت و تقریباً بدون خروجیِ قابل دفاعی، تموم شد. بعد از اینکه ساعت و تقویم، آخرین لحظات دوازدهم فروردین رو ثبت کردن هم، «باران» بهانه سیزده به در نشدن شد و خواستیم کمی توی آخرین روز تعطیلات تفریح کنیم که باز... نشد.
اتفاق کم‌سابقه‌ی پخش برنامه‌مون به صورت زنده از چهاردهم فروردین (از استرسِ سیزدهم گرفته تا رخوت و تنبلیِ صبح چهاردهم) مزید بر علت شد تا الان که در آخرین روزهای فروردینِ ۹۶به سر می‌بریم؛ هنوز نه فیلمی دیدم، نه کتابی خوندم، نه سینما و تئاتری رفتم، و نه مطلبی نوشتم و نه حتی یکی از کارهایی که توی تعطیلات تصمیم گرفته بودم انجام بدم رو انجام دادم.
و حالا؛ مردی تنها در آستانه بیست و هشتمین اردیبهشتِ زندگیش؛ سه هفته مونده به تولدم، ترسم از بزرگ‌شدن بیشتر از همیشه‌ست. پرونده‌ها‌ی نیمه‌تمومِ دانشگاه و سربازی؛ پروژه‌های نیمه تمامِ کاری و به مرحله پایانی نرسیدنِ تصمیمِ بزرگِ سال(!)، همه‌شون ضدحال صبح‌ها و شب‌هام شده و باعث تزلزل ثباتِ اتفاقاتِ خوشایند! (ها؟!) کاش امسال کابوس‌شون تموم شه...
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان