موبایلم اماس گرفته. داره یکییکی اجزای بدنش از کار میفته. خستهست. حوصلهی کانتکتها رو نداره. میسدکالها رو نمیذاره رو میز. چشم دوربینش ضعیف شده. فوکوس نمیکنه. بهنظرم تمایلی به موبایلبودن نداره دیگه. مایل نیست کلا. یه وقتایی وسط مکالمه میذاره میره، بیکه! بهنظرمتر یه جورایی تصمیم گرفته زیرسیگاری شه، یا بوک-هولدر. یه شغلی که تعامل نداشته باشه توش. بشینه ساعتها، ساکت و بیحرف، بیکه، کلا. سو؟ هیچی، همین. قرار نیست از این دو خط نوشته نتیجهگیری خاصی کنم. صرفا یه آدمی/یه چیزی که دوسش دارم، داره جلوی چشمم تحلیل میره، یواشیواش و مدام. همین.
- چهارشنبه ۲۵ آذر ۹۴