میم صاد آنلاین

ویکتوریا

بعد از هفده هجده ساعت، هنوز درگیر فیلم «ویکتوریا»م. یک فیلم جذاب، هیجان انگیز، کاملاً سینمایی و دوست داشتنی که به صورت سکانس پلان فیلمبرداری شده و به نظرم شاهکار سال گذشته است. درباره این فیلم توی دوربرگردون خواهم نوشت.

تا حالا دیوونه شدی؟

تا حالا دیوونه شدی؟ من دارم میشم... بیا ازم یاد بگیر.

سو تفاهم

انگار اشتباهی‌ام!

دایورت

اختلاف همیشه از جایی شروع می‌شه که یک طرف، یک مسئله خیلی مهم رو به قوزک پاش دایورت می‌کنه. بعد از این اتفاق، طرف مقابل هی منتظر یه نشونه، یه اتفاق، یه حرکت می‌مونه تا ببینه اشتباه تصور می‌کرده یا نه! یه مدت که گذشت و مطمئن شد که اصلاً برای طرف اول، از اول هم بود و نبودش اهمیت نداشته و طرف، بی‌خیال‌تر از این حرف‌هاست و وقتی فهمید قوه دایورتینگ فعال‌تر از این حرف‌هاست؛ اون موقع دیگه همون نخ نصفه و نیمه هم سست می‌شه و رابطه، پاره میشه و دوباره برگردوندن آدم‌ها توی این موقعیت، اصلا کاری راحتی نیست.
پی‌نوشت: البته نه فقط در روابط عشقی؛ که این مسئله، در روابط کاری برای من بیشتر اتفاق افتاده و صادق‌تره.

تهران؛ چه تلخ و بی‌حوصله

متاسفانه این روزها تهران سیاه و سفیدتر، نه؛ سیاه‌تر میشه. سیاه و تلخ و بی‌حوصله و دوست‌نداشتنی...

بیماری موبایل‌ها را جدی بگیریم!

موبایلم ام‌اس گرفته. داره یکی‌یکی اجزای بدنش از کار میفته. خسته‌ست. حوصله‌ی کانتکت‌ها رو نداره. میسد‌کال‌ها رو نمی‌ذاره رو میز. چشم دوربین‌ش ضعیف شده. فوکوس نمی‌کنه. به‌نظرم تمایلی به موبایل‌بودن نداره دیگه. مایل نیست کلا. یه وقتایی وسط مکالمه می‌ذاره می‌ره، بی‌که! به‌نظرم‌تر یه جورایی تصمیم گرفته زیرسیگاری شه، یا بوک-هولدر. یه شغلی که تعامل نداشته باشه توش. بشینه ساعت‌ها، ساکت و بی‌حرف، بی‌که، کلا. سو؟ هیچی، همین. قرار نیست از این دو خط نوشته نتیجه‌گیری خاصی کنم. صرفا یه آدمی/یه چیزی که دوسش دارم، داره جلوی چشمم تحلیل می‌ره، یواش‌یواش و مدام. همین.

نظارت؟ شیب؟ بام؟

دعوای بزرگان مملکت سر نظارت کردن یا نکردن هم برای خودش سوژه بامزه ایه؛ یعنی تا این حد سر بدیهی ترین اصول قانون اساسی اختلاف نظر وجود داره! دیگه بحث بر سر اصل 37 رو که اصلا حرفشو نزن...

دو میلیون و صد هزار نفر...

فالوئرهای سحر قریشی با تمام ندانسته ها و بی سوادی، بیشتر از دو میلیون نفره. تلخ نیست؟!

لوازم مورد نیاز برای نفوذ مشخص شد!

سازمان توسعه تجارت ایران با صدور بخشنامه‌ای ممنوعیت واردات ۲۲۷ کالا از آمریکا به ایران، شامل انواع آدامس، سیگار برگ، نان، پرده، خمیر و نخ دندان، آب معدنی، آب گازدار، پشت دری، پاکت، کاغذ توالت، مجسمه، رومیزی، دستمال سفره، لباس و متعلقات آن، پوشه و دفترچه مشق، انواع باطری، سینمای خانگی، درب باز کن، نوار کاست تصویری، انواع CDو DVD، انواع لامپ مبل، میز بیلیارد، صنایع دستی، کارت‌های بازی و بامبو؛ اشیاء جشن کریسمس، توپ بدمینتون، اشیاع دست ساز از استخوان، بامبو یا نخل رونده، انواع مداد و لوازم‌التحریر، تمبر، تابلو نقاشی و متعلقات، اشیاءکلکسیونی، اشیاء عتیقه، فرآوده‌های آرایش ناخن و اصلاح صورت، انواع چای، سس، سرکه، شامپو و نمک و... را اعلام کرد.

ماموریت غیرممکن

دیدن این فیلم رو به هیچکس پیشنهاد نمی کنم؛ صبر کنید تیکه هاش رو شبکه نسیم روزهای عزاداری پخش خواهد کرد!

همون بهتر که ممنوعش کنن...

می خواستم بلیط کنسرت بگیرم؛ دیدم کنسرت مجید خراطها هم ۱۱۰ هزار تومانه، کنسرت حسین علیزاده هم! بی خیال شدم، سایت رو محکم بستم!

شخصیت‌شناسی حافظ!

صحبت‌های زیادی در مورد رابطه هنر هنرمند، با شخصیت خودش وجود دارد. برخی رفتارهای شخصی و اجتماعی هنرمند را دست‌مایه قضاوت هنر او می‌دانند و گروه دیگر این دو را از هم تفکیک می‌کنند. جناب ابراهیم گلستان، از زمره گروه دوم است. ایشان اعتقاد دارد ممکن است هنرمندی رفتارهای شخصی ناموجهی انجام دهد، اما در عین حال هم‌چنان هنری دل‌نشین و قابل تامل داشته باشد. مثال خودش را هم از «قاآنی» می‌آورد. شاعری که در مدح «امیرکبیر» شعری سرود و با قاطعیت امیر از دربار اخراج شد تا مدیحه‌سرایان گرد صدراعظم کشور جمع نشوند. قطعا تصمیم سیاسی امیرکبیر ستودنی است اما به روایت جناب گلستان این نمی‌تواند مانع از اعتراف ما به زیبایی‌های هنری شعر قاآنی باشد.

در ادامه، جناب گلستان، با همان زبان تند و تیز و صریح خود به شیوه‌ای منظور خود را توضیح می‌دهد که خالی از لطف نیست و به نظرم با کدهای ویژه‌ای که می‌دهد برای همیشه در ذهن خواننده ثبت و ضبط می‌شود:

«... هر شاعری وقتی می‌رود مستراح چه می‌کنه؟ می‌گوزه! حافظ که همش تکان نمی‌خورده، تنبل بوده، شراب می‌خورده، سبزی‌خور بوده، حتما سبزی هم به کمک کود کشت می‌شده؛ در نتیجه کرم هم شاید داشته. دندانش هم مسواک نبوده که مسواک بکنه، متعفن هم بوده. لثه‌هایش هم خراب بوده، خب، این شعرها را نگفته؟ هرکسی یک عیبی دارد دیگر. تو آن چیزی که به عنوان نمونه یک چیز خوب، خمیردندان کولینوس یا خمیردندان نمی‌دانم فلان را به کار می‌برد تو نمی‌توانی عکس حافظ را بگذاری برای آن؛ ولی به عنوان کسی که شعر گفته حافظ است. عوض در هم کردن دقت بکنید به حرفی که واقعا زده شده...».

از روزگار رفته، چهره به چهره با ابراهیم گلستان، یک گفت و گو از حسن فیاد، نشر ثالث، ص۸۴

منبع یادداشت: آرمان امیری در وبلاگ مجمع دیوانگان

روز موش خرما

یه روز هم دوست دارم پاشم، ببینم عین دیروزه؛ مثل فیلم روز موش خرما! هی تا شب هر کاری دلم می خواد بکنم و بعد صبح فردا، دوباره همین امروز باشه.

عِند شفافیت

جایی خوندم که توی اپلیکیشن imo یه قابلیتی هست که بدون زدن دکمه ارسال، هر چی تایپ میشه رو به طرف مقابل نشون میده... این یعنی نهایتِ شفافیت در رفتار! کاش تلگرام و جی تاک هم این قابلیت رو اضافه کنن...

پله پله تا...

کاش آدم‌ها رو به حدی برنجونیم که بتونیم برشون گردونیم.

کابوس برفی

هر وقت هوا سرد میشه و سرما توی وجودم میره، هر وقت برف میاد و روی ترکیب برف و یخ راه میرم، یاد روزهای تلخ سربازی توی اراک میفتم؛ که چقدر از برف متنفر شده بودیم و....

داستان نویسی برای احمق‌ها

این روزها دوباره رفتم سراغ کتاب «داستان نویسی فور دامیز!» یا همون داستان نویسی برای احمق‌ها و دوباره انگیزه پیدا کردم برای نوشتن؛ توصیه می کنم اگر قصد نوشتن دارید، حتما این کتاب رو بخونین و از راهنمایی هاش استفاده کنین. من از طرف رندی (نویسنده کتاب) قول میدم کتاب اول تون اگر طبق اصول این کتاب نوشته بشه، حتما جوایز رمان نویسی کشور رو درو خواهد کرد.

ضد تغییر

آدم دوست داره زندگیش روی روال عادی باشه و بیشترین مقاومت رو در مقابل تغییر انجام میده؛ اما به نظرم تغییر خوبه، حتی اگه لزوماً در جهت پیشرفت و آرامش نباشه...

مکتب حدادعادلیسم

مى خواى وکیل شى؟! حدادعادل
تاریخ فلسفه چى بخونم؟! حدادعادل
تحلیلاى سایکوانلکتیکال رو کى یادم بده؟! حدادعادل
چى؟! حدادعادل
کى؟! حدادعادل

پی‌نوشت: ثبت‌نام دانش‌آموران متقاضی رشته علوم‌انسانی فقط در مدارس فرهنگ تهران زیرنظر غلامعلی حدادعادل انجام خواهد شد.

مثلا روز دانشجو

سال‌هایی که دانشجو نبودم بیشتر از این دو سالی که توی دانشگاه صداوسیما دانشجو هستم، روز دانشجو برام معنی داشت. میگن مشت نمونه خرواره؛ وضعیت این دانشگاه، کاملاً نشون‌دهنده اوضاع رسانه میلی‌ه.

از ریل خارج شدگی

بعضی وقت‌ها هم هست، قطار زندگی از ریل خارج میشه؛ انگار ایستگاه آخره و باید خط عوض کرد. یه خرده سر و صدا داره، یه خرده تکون تکون داره، ولی دوباره بیفته روی ریل، همه چیش درست میشه.

توصیه امام علی(ع) به روزنامه‌نگاران

هفته پیش توی آسانسور سازمان و این هفته روی بیلبوردهای شهری، از حضرت علی(ع) حدیث دیدم که «وعده‌ای نده که به آن نمی‌توانی وفا کنی» به خودم گفتم اگر روزنامه‌نگار جماعت همین یه قلم رو رعایت کنه، نصف مشکلات این حوزه حل میشه.»

پی‌نوشت: البته همین مسئله در خصوص مدیران مسئول و پرداخت حقوق‌ها هم مصداق داره!

گفتگوی چرخنده با میزان

از آنجلینا جولی مثال زدم که به افغانستان رفته تا به انسان‌های ضعیف کمک کند که به احترام آن‌ها نه آرایش دارد و نه بی حجاب است بعد یه پسری از دور به من گفت نکنه که آنجلینا جولی ایران تویی؟! من هم در جواب گفتم نه مادرتان است.

جو گرفتگی

ربطی نداره که بعضی نوشته‌های تلخ رو بعد از دیدن بعضی فیلم‌های تلخ نوشتم. مثل همین یادداشت دیشب که بعد از قسمت هفتم «سریال شهرزاد» نوشتم یا اون داستان منتشر نشده که بعد از دیدن «مرثیه‌ای برای یک رویا» نوشتم یا چیزی که بعد از «انتهای خیابان هشتم» توی ذهنم نوشتم و هیچ‌وقت جرئت نکردم روی کاغذ بیارم. همه‌ی اینها از روی جوگرفتگی بوده و به نظرم ارزش مادی نداره، اما ارزش معنوی‌شون اونقدری هست که نتونم به راحتی ازشون بگذرم. به نظرم البته ماندگارترین ترانه‌ها و شعر شاعرها هم توی حالت «جوگرفتگی» و وقتی تحت‌تاثیر یک اثر هنری خیلی غمگین بودن، به وجود اومده! فقط خیلی دوست دارم بدونم علیرضا قربانی، این آواز کوتاه «مرغ آمین» رو توی چه حالی خونده؟ هر جور خونده، بدجور منو تحت تاثیر قرار داده و به اوج «جوگرفتندگی» رسونده..

مرغ آمین

مرغ آمین درد آلودی است کآواره بمانده | رفته تا آنسوی ِاین بیداد خانه | باز گشته رغبتش دگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه | نوبت روز گشایش را | در پی چاره بمانده

از مظنونین همیشگی

می‌گفت: به خدا اعتقاد ندارم، ولی ازش می‌ترسم.

تصویری جالب از نماینده ارومیه در مجلس نهم

نادر قاضی پور

از شهرزاد

صبح میشه این شب، وا میشه این در...

بدون شرح

محل فرود بالگرد حامل رهبری در دوران ریاست جمهوری وی در منطقه عشایری دریلای گچساران گلباران شد.

جمعه چقدر زود دیر می‌شود

مشکل جمعه‌ها اینه که دیر شروع میشه و زود تموم میشه!

وقت واژه‌ها را نگیریم

می‌گفت قیصر امین‌پور جمله معروفی داشت؛ بعضی از نویسنده‌ها و شاعرها «وقت واژه‌ها» رو می‌گیرن. منظورش این بود کوتاه بنویسید دیگه بابا!

دوره‌ی گذار

داریم بالاخره بعد از یکسال شکنجه، از چنگال اینترنت مخابرات (که جز دزدی ازش چیزی ندیدیم!) رهایی پیدا می‌کنیم. درود بر روح موسس 4G که ما را از شر ADSL راحت کرد. این اولین نوشته با اینترنت مودم همراه سیم کارت آخرین نسل ایرانسل است. #تبلیغ

دوست سازی

دقت کردین که تو فارسی از عبارت (پیدا کردن دوست) استفاده می‌کنیم در حالی که تو انگلیسی از (Make friend) این یعنی ما فقط دنبال یه آدم پرفکت هستیم که بیاد با ما دوست بشه، در حالی که تو فرهنگ اونا باید یه دوست رو بسازی. یعنی وقت بذاری براش، درکش کنی، کمکش کنی، بهترین کاری که می‌تونی براش انجام بدی، تا اونجوری که تو شازده کوچولو گفته شده، اهلیش کنی. / منبع: دیازپام

پوتین Feat فیلم‌فارسی

پوتین زده تو کار فیلم فارسی دیروز گفت ما به ایران از پشت خنجر نمی زنیم، امروز هم گفته ترکیه از پشت به ما خنجر زد!

زرنگ بازی

از آدم‌هایی که احساس می‌کنن خیلی زرنگن حالم به هم می‌خوره. تفکر اینها رو باید ریشه‌یابی کرده و اصلاح نژادشون کنیم.

رانندگی خانم‌ها

به بعضی از خانوما هم باید گفت: حالا افسر گواهینامه داد، تو چرا قبول کردی؟!

مزخرف‌ترین دانشگاه دنیا

توی عمرم مجموعه آموزشی به مزخرفی دانشگاه «ص و س» ندیدم! دانشگاه پیام‌نور پرن که من اونجا مهندس شدم(!) از اینجا امکاناتش بیشتره. حالا باید درباره‌ش مفصل‌تر بنویسم.

کمدی فرهنگی

دستشویی سازمان رو درب ضدسرقت گذاشتن؛ بعد قفلش خراب شده بود، هر کی می رفت، گیر می کرد! من دیگه حرفی ندارم...

طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان