میم صاد آنلاین

جشنواره جهانی فیلم فجر

بخش جهانی فیلم فجر ماشالا انقدر فیلم هاش جذابن، با وجود داشتن کارت باشگاه هواداری، تا الان حتی کوچکترین گرایشی برای دیدن حداقل یه فیلمش هم نداشتم. دستشون درد نکنه برای انتخاب های غیرجذابشون!

تلگرام

دلم برای روزهای بدون تلگرام، اینستاگرام و بقیه گرام های گرامی تنگ شده... یک ماه و خرده ای توی دوربرگردون چیزی ننوشتم و این، بدترین چیزی بود که امروز اذیتم کرد. دو ماه از آخرین کتابی که خوندم می گذره و این سطحی شدن، بدجور داره آزارم میده.

گشت ارشاد

احمقانه ترین بخش فرهنگسازی کشورمون، گشت های ارشادشه! بیشتر مسخره کردن خودمونه تا راهکاری برای حل مشکلات.

شغل خوب چیست؟

چیه این شغل پراسترس رسانه ای؟ آدم باید رئیس بنیاد نزدیک به آقای ایکس یا ایگرگ باشه، سالی چندمیلیارد بودجه ش رو بگیره، الکی مثلا کار تحقیقاتی کنه. والا

خانه پوشالی

برای اولین بار، بالاخره موفق شدیم سریال خارجی ببینیم! امروز از صبح پنج قسمت اول سریال Hose Of Card رو دیدیم؛ واقعا خوب بود. اونقدر خوب که شهرزاد جلوش کم بیاره حتی.
خیلی حرف داره توی تک تک دیالوگ ها و اتفاقات و شخصیت ها و همه چیزش! باید براش نوشت؛ البته اگر وقت اضافه ای به وجود بیاد.
پی نوشت: البته که به نظرم ترجمه می کردیم «کاخ پوشالی» خیلی بهتر بود.

تلفن همراه آقای رئیس جمهور

دوباره بعد از 5 سال یه برنامه اجتماعی توی تلویزیون؛ و دوباره ده ها هزار و صدها هزار پیامک درد و رنج مردم توی اینباکس! واقعا دیوانه کننده ست. رسماً آدم رو افسرده میکنه. دلم می گیره وقتی مشکلات مردم رو می بینم و کاری نمی تونم بکنم. مثل مهدی هاشمی توی فیلم تلفن همراه آقای رئیس جمهور که اشتباهی شماره موبایل رئیس جمهور کشور به دستش رسیده بود و زور می زد براشون کاری کنه و... عاقبت دیوانه شد.
میگه پیامک ها رو نخون، دیوونه میشی. مجبورم حرفش رو گوش کنم، قبل از اینکه کارم به تیمارستان بکشه.

صرفا جهت اطلاع

اینجا قرار بوده روزنوشت باشه. وقتی دو سه روز چیزی منتشر نمیشه، ینی یه اتفاق خوب یا یه اتفاق بد افتاده... کاش همیشه اتفاقاتی که مانع فعالیت اینترنتی میشن، خوب بودن.

مرداب

مثل دست و پا زدن توی مرداب، برای راکد نشدن. چه بی فایده!

#بزن

غذا باید بی نیاز از هرگونه سس و افزودنی دیگر، خودش به خودیِ خود خوشمزه باشد. غذایی که بدون سس نتوانی بخوری، غذا نیست.

تعطیلات

اینجا مثل اداره جات شده؛ پنج شنبه ها و جمعه و ایام تعطیل، یا غیرفعاله یا نیمه فعال! سیستمش اداری شده...

شهرزادنامه

این قسمت بیست و سوم سریال شهرزاد وافعا تلخ بود. اصلا چرا باید یه سریال به این شدت تلخ و دلگیر باشه؟ تلخی هم حدی داره. این هفته که وقت نشد، واسه هفته بعد باید مفصل از سریال شهرزاد بنویسم. مثل فیلم ابد و یک روز، تلخه اما دوست داشتنی....

نقص عضو

وقتی نزدیک به سه سال، تمام وقت، شب و روز، خونه و کار و مهمونی و تفریح با هم هستید، جداسازی اولیه خیلی پرهزینه و تلخ و سخت تره؛ مثل نقص عضو می مونه. تا به نبودنش عادت کنی، خیلی طول می کشه.

بیم ها و امیدها

بعضی لحظه ها، دقیقه ها، ساعت ها و حتی روزها هست که دلت خالی میشه. می ترسی؛ از همه چیز و همه جا. من این حس رو دوست ندارم. تمام تلاشمو می کنم باهاش مقابه کنم اما گاهی جلوش کم میارم...

یه هفته بعد عید

به نظرم بعضی از مطالبات رو قبل از عید نباید پیگیری کرد تا بعد از عید واریز بشن! توی بی پولی های بعد از تعطیلات نوروزی، خیلی می چسبه...

تغییر

صدای من رو از محل کار جدید می شنوید! با ما همراه باشید...

برف بازی

توی زندگیم یاد نداشتم سیزده بدر رو توی برف و کولاک و بوران بگذرونم. تجربه جالبی بود؛ اون هم توی طبیعت بکر و نابِ آرامگاه اشموعیل نبی الله که با جمعی حدود بیست نفره، خوش گذشت. باید یه راهنمای سفر به اونجا بنویسم! :)


غمگین ترین لحظه ی ماه

غمگین ترین و تلخ ترین لحظه ی تعطیلات و به طور کلی ماه فروردین، دوازدهم فروردینه؛ جایی که می بینی بدون کتاب خوندن و فیلم دیدن، دو هفته تعطیلات مفت از دست رفت و تو موندی با یک عالمه برنامه برای استفاده بهینه از تعطیلات!

تلویزیون در نوروز

سریال های امسال تلویزیون اصلا خوب نبودند؛ برنامه صبحگاهی خاصی هم تدارک دیده نشده بود. خندوانه و دورهمی، تا حدی هم شب کوک توی شبکه نسیم تنها انگیزه روشن کردن تلویزیون در این روزها بود. اتفاق ویژه تلویزیون در نوروز95 فقط برنامه صفر-صفر رشیدپور بود که شب ها حال و هوای تاک شوهای قدرتمند تلویزیونی رو در رسانه خسته ی ملی زنده کرد. دم رشیدپور و کسانی که باعث شدن دقیقه ی نود بیاد و این برنامه رو بگیره و اجرا کنه و دستش هم برای گفتگو باز باشه، گرم!

جنایت های پنهان

یک دسته از جنایتکارها پدر/مادرانی هستند که بچه‌ی پنج، شش ساله‌شان را وسط جمع و در مقابل چشم همه به بدترین شکل ممکن تحقیر می‌کنند. | منبع

پیشنهاد

مجموعه فخیمه بیان، اگه ایمیل ایرانی «هُد» رو راه بندازه، یه اپلیکیشن خوب هم واسه مجموعه اش بسازه، دیگه همه چی نور علی نور میشه. #نیازمندیها

طنز تلخ روزگار

بازی های فوتبال تیم ملی افغانستان به خاطر ناامنی در این کشور توی ایران برگزار میشه، بعد مدیرعامل باشگاه ذوب آهن برای بازی با تیم های عربستانی، افغانستان رو پیشنهاد داده! من دیگه حرفی ندارم...

تولید محتوا

قبل از تحویل سال می خواستم نود و پنج رو سال تولید محتوا نامگذاری کنم اما دست روزگار، شرایط رو به شکلی تغییر داد که همین که اینجا رو نبستم، خودش یک اتفاق مثبت به حساب میاد!

اوقات فراعت

شیخ را گفتند تعطیلات نوروز چه کردی؟
گفت اوقات فراغت را کیلو کیلو هدر دادیم!

ریخت به هم

حسّ و حال همه ی ثانیه ها ریخت به هم
شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!

روح غمگینِ تو در کالبدم جا خوش کرد
سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم

در کنار تو قدم می زدم و دور و برم
چشم ها پُر خون شد، قرنیه ها ریخت به هم

روضه خوان خواست که از غصّه ی ما یاد کند
سینه ها پاره شد و مرثیه ها ریخت به هم

پای عشق تو برادر کُشی افتاد به راه
شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم

بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد وُ قافیه ها ریخت به هم

من که هرگز به تو نارو نزدم حضرت عشق
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟!
__________________
امید صباغ نو
+ با صدای امیر عظیمی بابد شنید.

مهمان مامان

‏فیلم سینمایی «مهمان مامان» رو شبکه تهران پخش کرد؛ مسئولیت دستیار اول، برنامه‌ریز، مجری طرح و تیتراژ و‌ حتی گریم کار بر عهده محمدرضا شریفی‌نیا بود.

کادو ندهید!

‏آیا می‌دانید کادوهایی که به مناسبت‌های مختلف به افراد هدیه می‌دهیم، برای دریافت کنندگان بطور متوسط یک‌سوم کمتر از بهای واقعی آنها ارزش دارد؟ | منبع: اقتصادآنلاین

سال نو

سلام؛ سال نوی همه مبارک
به امید موفقیت های بزرگ و بزرگتر برای همه توی سال جدید!
:)
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان