میم صاد آنلاین

آزادی بعد از بیان!

با توجه به اینکه در شرایط مثل همیشه حساس کشور، آزادی بیان چقدر است و از همه مهم‌تر، آزادی بعد از بیان تا چه حدی است؛ ترجیح می‌دهم درباره آرش و گلرخ و سایر مسائل مربوط به قوه‌قضاییه چیزی ننویسم تا امثال محمود صادقی و علی مطهری با توییت‌های خود و محمدرضا عارف با سکوت‌های خود مسائل را حل کنند.
مسئله اصلی امروزِ کشور ترافیک است که به حمدالله با اعلام شکایت سازمان تاکسیرانی از اسنپ و تپسی و همچنین گسترش طرح ترافیکِ اصلی به محدوده زوج و فرد، در آستانه‌ی حل شدن است و به امید خداوند، هر کس که به ترافیک روزهای قبل اعتراض داشت با وضعیت هفته‌ی آینده چنان پشیمان خواهد شد که ملتمسانه از مسئولین امر درخواست کند تا شرایط را به قبل از اعتراضات برگرداند.
از همین رو، تا اطلاع ثانوی برای بدتر نشدن امور، فعلاً دست از اعتراض برمی‌داریم تا حداقل اوضاع از این بدتر نشود.

پی نوشت: خدایا؛ ما را از ناعدالتی، گورخوابی و ترافیک دور بدار!

شهر از پای بست ویران است

توی این چند وقت اخیر که ترافیک تهران به قول مسئولان به طرز عجیبی گسترش پیدا کرده و گفته میشه حتی عوامل مصنوعی مثل رانندگان آژانس، نیروهای شهرداری تهران یا رانندگان اسنپ(!) باعثش هستند؛ مجبور شدم چند باری با وسایل نقلیه عمومی به مرکز شهر یا جاهایی که کار دارم برم. واقعیت تلخ این تجربه، نارضایتی شدیدم از حال اتوبوس‌ها و مترو و حتی راننده‌های تاکسی بوذ که رسماً من رو از تصمیمم پشیمون کردند.
گرونی بی دلیل مترو و اتوبوس به شکلی که تفاوت چندانی با کرایه تاکسی‌ها نداره رو اصلا درک نمی کنم؛ از اون طرف کرایه‌های نجومی که آژانسی‌ها یا رانندگان تاکسی بابت مسیرهای معمولی درخواست می‌کنن هم اصلا قابل پذیرش نیست؛ مثلا در حالی که مجموعه‌های اسنپ و تپسی یه مسیر رو با پونزده هزار تومن میبرن، تاکسی‌ها طلب سی هزار تومن دارن که درکش برام عجیبه...
نمی‌دونم راه و چاره رفع این ترافیک‌های اعصاب خرد کن چیه ولی امیدوارم حل این ماجرا سیاسی نشه و دولت گردن شهرداری و شهرداری گردن جاسوس‌های اسنپی(!) نندازه؛ کاش یه روز خوب بیاد که دولت همراه با شهرداری و با کمک پلیس راهور گره کور ترافیک‌های عصرگاهی تهران رو باز کنن تا مردمِ خسته‌ی این شهر کمتر عمرشون رو لای دود و گوگرد تلف کنند. 

چرا؟

چرا باید الان اینقدر ترافیک باشه؟! ساعت دو بعد از ظهر یک روز عادی!

درخواست پناهندگی

شما این عکس رو ببر هر سفارتخونه‌ای، در لحظه بهت پناهندگی میده.
یک ساعت و ۳۸ دقیقه + ۴۳ دقیقه

تهران؛ ما رو نخور!

ترافیک و فراتر از ترافیک

میگن انسان مدرن باید روزی هشت ساعت خواب، هشت ساعت کار و هشت ساعت زندگی کنه؛ اما توی این تهرانِ لعنتیِ پر از دود و گوگرد، من در ایده‌آل‌ترین حالت ممکن، هفت ساعت می‌خوابم، حدود ده ساعت سرکار هستم و دو سه ساعت هم بیشتر برای زندگی فرصت ندارم؛ بقیه‌ی روز رو در ترافیک ناراحت‌کننده‌ی پایتخت هستم و حرص می‌خورم. ترافیکی که نه با استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی میشه پیچوندش و نه با تغییر ساعت کاری؛ قدیم‌ترها ساعت ده و یازده که به خیابون می‌رفتی، بار اصلی ترافیک کم شده بود و مسیر دو ساعته جنوب به شمال شهر رو می‌تونستی نیم ساعته طی کنی اما الان هر ساعت از شبانه روز بخوای بری، حداقل دو ساعت صبح و دو ساعت شب توی ترافیک باید بنزین بسوزونی. 
دلم برای خودم و چند میلیون شهروند دیگه‌ی این شهر لعنتی می‌سوزه...

این گذر عمر...

هر روز حدود یک ساعت صبح و حداقل یک ساعت و نیم عصرها توی ترافیک عمرم رو دارم هدر میدم. جز شنیدن آهنگ و بعضی وقت‌ها دیدن تلویزیون از روی گوشی یا گوش کرذن به رادیوی نیمه جونِ میلی(!)، کار خاصی نمیشه کرد. حیف از این عمر که پشت ترافیک هدر شد...
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان