میم صاد آنلاین

وقتی ننوشتن را توجیه می‌کنیم

از دوروثی پاکر نقل شده که: «ایده‌ی اولیه و نوشته‌ی نهایی جذاب است. اما آنچه بین این دو انجام می‌شود – یعنی خود نوشتن – کاری زجر آور است.»

من دقیقاً مصداقِ این جمله‌ام. همیشه ایده‌های جذابی برای نوشتن دارم، و همیشه از دیدنِ خروجی نهایی نوشته‌هایی که براشون زحمت کشیدم هم لذت بردم، اما خودِ پروسه‌ی نوشتن رو به سختی طی می‌کنم. وقتی که باید مطلب مهمی بنویسم، به قدری کار رو به تعویق میندازم که دچار چالش‌های اساسی شده و حتی در بعضی مواقع کار به بحران می‌کشه! در حالی که اگر توی دل کار برم، شاید نوشتن به اون سختی که فکر می‌کردم هم نباشه.

دارم فکر میکنم اگه بتونم همین یه مورد رو حل کنم، گره‌های بزرگی از رندگیم باز بشن!

پی‌نوشت: یکی از مواردِ عینیِ این نوشتن‌های زجرآور، نوشتن پروپوزال‌ه. من هر کاری که می‌خوام شروع کنم، وقتی ایده رو شفاهی توضیح میدم اوکی‌ه، اما وقتی سرمایه‌گذار میگه خب، حالا پروپوزال رو بنویس بیار درباره جزییات حرف بزنیم، کار متوقف میشه! چون من هی این نوشتن طرح‌نامه رو به تعویق می‌ندازم به قدری که دیگه اون طرح از اولویت کارهای سرمایه‌گذار خارج میشه.

غیرقابل انتشار

یه چیزایی توی ذهن آدم هست که توی هیچ شبکه اجتماعی و هیچ وبلاگ و هیچ جای واقعی و مجازی (حتی دفتر خاطرات کاغذی) نمیشه نوشت. حتی نمیشه به داستان تبدیل بشن...

بحران آزادی

آزادی خیلی زیاد هم خوب نیست؛ این روزها که در ظاهر فرصت بیشتری برای نوشتن دارم، کمتر به نوشتن می‌رسم. شاید آزادیِ خیلی زیاد هم خوب نیست که مسئولان ما دوست دارن آزادی خیلی زیاد باشه!
ایشالا دوباره فرصتم برای نوشتن کم شه، بیام بنویسم همینجوری همش! : )
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان