میم صاد آنلاین

سلام ای روزهای سختِ پبش‌ِرو

امروز با یک کابوسِ خیلی ترسناک از خواب بیدار شدم؛ حدود ساعت هفت صبح بود که تمام کارهای جامونده از قبل بهم حمله کردن. یهو احساس کردم مهلت کارهای پایان‌نامه تموم شده و رسماً اخراج شدم! بعد دیدم برنامه‌ی امروز کارهاش کامل انجام نشده و دمِ آنتن در آستانه اخراج قرار گرقتم! بعد مشکلات و کارهای برنامه‌ی شنبه اومدن و یه جوری منو ترسوندن که انگار چند دقیقه دیگه برنامه شروع میشه و هنوز هیچی آماده نیست. و بعد کارهای خونه و مسائل مالی و... به قبلی‌ها اضافه شد و رسماً تیر خلاص بهم شلیک شد و از خوب پریدم.

احساس می‌کنم روزهای سختی در پیش دارم اما نمی‌ترسم. دوست دارم پایانِ تابستون حالم خیلی خوب باشه و برای رسیدن بهش تلاش می‌کنم. شما هم دعا کنید...

و تو چه می‌دانی دردِ پایان‌نامه چیست؟

بعد از تقریباً یکسال کار مستمر و عدم حضور در دانشگاه، بالاخره فروردین امسال تصمیم گرفتم کارهای پایان‌نامه رشته‌ی به اصطلاح تهیه‌کنندگی‌تلویزیون در به اصطلاح دانشگاهِ صداوسیما را انجام بدهم و خیال خودم و جمعی را راحت کنم. از اواسط اردیبهشت که رسماً کار را شروع کردم تا الان شاید پیشرفت پروژه در ظاهر کمتر از پنج درصد باشد اما حداقل از لحاظ عمق تا پنجاه درصد پیش رفتم. کاش امسال پاییز با دفاعیه‌ی من از پایان‌نامه‌م با عنوان «واکاویِ نمی‌دونم چی‌چی در مجموعه‌های تلویزیونی با مطالعه‌ی موردیِ فیلان» همراه باشد و خیالم از بابت اتمامِ رسمیِ تحصیل راحت شود.

پی‌نوشت: دعا کنید بدون اخراج شدن یا با لیسانس به سربازی رفتن، کلکِ پایان‌نامه را بِکَنم و امریه‌ام هم جور شود و سال نود و هشت دیگر دغدغه سربازی نداشته باشم.
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان