ربطی نداره که بعضی نوشتههای تلخ رو بعد از دیدن بعضی فیلمهای تلخ نوشتم. مثل همین یادداشت دیشب که بعد از قسمت هفتم «سریال شهرزاد» نوشتم یا اون داستان منتشر نشده که بعد از دیدن «مرثیهای برای یک رویا» نوشتم یا چیزی که بعد از «انتهای خیابان هشتم» توی ذهنم نوشتم و هیچوقت جرئت نکردم روی کاغذ بیارم. همهی اینها از روی جوگرفتگی بوده و به نظرم ارزش مادی نداره، اما ارزش معنویشون اونقدری هست که نتونم به راحتی ازشون بگذرم. به نظرم البته ماندگارترین ترانهها و شعر شاعرها هم توی حالت «جوگرفتگی» و وقتی تحتتاثیر یک اثر هنری خیلی غمگین بودن، به وجود اومده! فقط خیلی دوست دارم بدونم علیرضا قربانی، این آواز کوتاه «مرغ آمین» رو توی چه حالی خونده؟ هر جور خونده، بدجور منو تحت تاثیر قرار داده و به اوج «جوگرفتندگی» رسونده..
- سه شنبه ۱۰ آذر ۹۴