بعد از نزدیک به پنج ماه بردمش کارواش ؛ وضعیت جوری بود که دیگه از شیشه عقب چیزی دیده نمیشد و رسما آینههای بغل هم حضورشون بیمعنی شده بود.
بعد از کارواش؛ تنها مشکلی که الان به وجود اومده، اینه که وقتی کنار خیابونه سخت پیداش میکنم! به اون رنگ خاکستری ِخاکی عادت کرده بودم.
داره سه سال میشه که بدون اینکه یه بار منو کنار خیابون بذاره، هر روز و شب بیملاحظگیهام توی دست اندازها رو میبخشه! هنوز هیچی نشده دلم براش تنگ میشه...
- جمعه ۲۱ خرداد ۹۵