من خودم روز تولدم خیلی غمگین میشم؛ این غم رو توی تولدِ دیگرون هم با خودم میبرم. بزرگ شدن آدمها درد داره... پوستشون رو کلفتتر میکنه اما دلشون رو نازکتر؛ تفکرشون رو عمیقتر میکنه و رویاهاشون رو کمرنگتر؛ صداشون رو گرمتر میکنه و نگاهشون رو تیزتر. انگیزههاشون رو کم میکنه و پشتکارشون رو بیشتر.
...
خوشحالم که پنجمین تولدت رو کنارت هستم؛ بزرگشدنت رو توی همهی جاهایی که پا گذاشتی رو دیدم. اینکه خواستی مجری تلویزیون شی، شدی. اینکه خواسته توی دنیای سینما باشی، هستی. اینکه خواستی خبرنگار شی، شدی. اینکه خواستی گویندگی رو حرفهایتر دنبال کنی، کردی. اینکه مدیر شی، که امسال میشی حتما! اینکه نویسندگی رو جدیتر پیگیری کنی که توی مسیر درستش قرار گرفتی. اینکه لیسانست رو بگیری که گرفتی.
...
کاش خسته نشی، طاقت بیاری، و مثل الان که نون و کرههای حاصل از نون و ترههای پنج سال گذشته رو میخوری؛ توی تولد سی سالگی، نه... زودتر، بیست و هفت سالگی نون و کرههای زحماتت این روزهات رو بچشی. کاش هی افتخارآفرینی کنی هی من افتخار کنم به کنارت بودن.
- چهارشنبه ۱۱ بهمن ۹۶