میم صاد آنلاین

وقتی ننوشتن را توجیه می‌کنیم

از دوروثی پاکر نقل شده که: «ایده‌ی اولیه و نوشته‌ی نهایی جذاب است. اما آنچه بین این دو انجام می‌شود – یعنی خود نوشتن – کاری زجر آور است.»

من دقیقاً مصداقِ این جمله‌ام. همیشه ایده‌های جذابی برای نوشتن دارم، و همیشه از دیدنِ خروجی نهایی نوشته‌هایی که براشون زحمت کشیدم هم لذت بردم، اما خودِ پروسه‌ی نوشتن رو به سختی طی می‌کنم. وقتی که باید مطلب مهمی بنویسم، به قدری کار رو به تعویق میندازم که دچار چالش‌های اساسی شده و حتی در بعضی مواقع کار به بحران می‌کشه! در حالی که اگر توی دل کار برم، شاید نوشتن به اون سختی که فکر می‌کردم هم نباشه.

دارم فکر میکنم اگه بتونم همین یه مورد رو حل کنم، گره‌های بزرگی از رندگیم باز بشن!

پی‌نوشت: یکی از مواردِ عینیِ این نوشتن‌های زجرآور، نوشتن پروپوزال‌ه. من هر کاری که می‌خوام شروع کنم، وقتی ایده رو شفاهی توضیح میدم اوکی‌ه، اما وقتی سرمایه‌گذار میگه خب، حالا پروپوزال رو بنویس بیار درباره جزییات حرف بزنیم، کار متوقف میشه! چون من هی این نوشتن طرح‌نامه رو به تعویق می‌ندازم به قدری که دیگه اون طرح از اولویت کارهای سرمایه‌گذار خارج میشه.
اگه بدونی دیشب توی رختخواب این پست رو چقدر قشنگ نوشته بودم توی ذهنم
ولی امروز که توی پنل نوشتم راضیم نکرد اصن :)

http://fiish.blog.ir/post/636
عه اسمت خودت شد! :)
تقریبا مشکل اکثر آدم هاست و در نوع خودش هم جالبه. اصطلاحا بهش می گن procrastination. در موردش بگردید، چیزهای جالبی پیدا می کنید که ممکنه به دردتون بخوره.
هومم! ممنون :)
واسه کسایی که کارشون نوشتنه، تصور این موضوع سخت بود برام!
و خیلی خوب این جمله توضیح داده بود خوشبختانه!
من هر وقت اجباری برای نوشتن باشه چیزی به ذهنم نمیرسه خیلی سخت و دشوار میشه برام، برا پروپزال اگر شفاهی بهتر می تونید شرح بدید صداتون رو ضبط کنید بعد حرف های ضبط شده رو بیارید رو کاغذ، من برا نوشتن متن های دانشگاه این کار رو می کنم جواب میده
به این فکر کردم که صدام رو ضبط کنم اون رو پیاده کنم؛ متاسفانه از شنیدن صدای ضبط شده ی خودم متنفرم :D
همیشه شروع کردن سخته
من هم کارهای پایاننامه رو اینقدر عقب انداختم کهمیترسم دچار مسئله بشه!
من کارهای پایان نامه رو اونقدر عقب انداختم که دیگه از حیظ انتفاع ساقط شد! الان ترم دهم ارشدم و رسما اخراج!
پروپوزال‌ خوبه که :)
یه زمانی آرزوم بود پروژه ام تموم بشه، بعد ۲ ماه تموم شد ولی کلی آرزو ریخت سرم
موفق باشید.
پروپوزال اصلا هم خوب نیست :D
اوه اوه
خدا پدرشو بیامرزه
دقیقا حرف منه

نمیتونم بابا
توی یه جمله حرفم رو بزنم حله
درست و جامع نوشتنش پوست میکنه

به نظرم ماها به درد توئیتر میخوریم
و البته بیشتر به درد یوتیوب
توییتر خوبه اما آدم رو بدعادت میکنه. طرف (سفارش دهنده) پروپوزال میخواد چهل صفحه! من چی بنویسم پر شه؟! :D
همیشه میگم فلانی چطوری تونسته این همه بنویسه! پرداخت ایده بسان ساختن یه ساختمون از مرحله گودبرداریه. با این تفاوت که تنهایی باید همشو انجام بدیم
آره... و البته که من به کسانی که خیلی طولانی می نویسم حسودی می کنم! و آرزومه بتونم مثلا مثل استیو تولتز، یه رمان هفتصد صفحه ای جذاب و گیرا و پرکشش بنویسم که کسی نتونه موقع زمین بذارتش زمین.
در ادامه ی گفتگو:
پیشنهاد  میکنم فعلا رو ایده ی دیگران کار کنی. اینطوری دیگه نه اون تعصب وجود داره و نه ترس از اینکه : نکنه خوب و قوی از کار در نیاد. و یه کار بهتر: ویرایش و ویراستاریِ کارهای دوستانه. البته در خفا... حتما قبلا امتحانش کردی این مورد دوُمو. آی حال میده :))
میدونی! مثل یه ورزشکاری هستی که بدنت به خاطر یه ذره کم کاری خُشک شده. نرمش کنی، خوب میشی. تو همون ورزشکار قهرمانی... نرمش هم میتونه یکی از دو روشی باشه که عرض کردم....(انگار دارم با بچه حرف میزنم :)) طرف برنامه ساز و کارگردان مملکته ها :D   )
دارم چالش نوشتن سایت متمم رو انجام میدم
40 صفحه چ خبره بابا
اتفاقا توئیتر مردمو خوش عادت میکنه
اون بنده خدا رو باید عوض توئیترش کنی 
سال دیگه میگه پروپوزالتو توی 500 بنویس بده :-D
روابط عمومی شون میگه دوست دارم روی میز که می بینن، عمق داشته باشه! :D سطح تحلیل!
آخ آخ آخ...نوشتن پروپوزال عذاب علییییییمه :'(
از سری «سخت ترین کار دنیا»
عجب جمله‌ای ...!
می‌دونید، برای بعضی‌ها نوشتن سخته و برای بعضی‌ها سخت‌تر.
بعضی‌ها فکر می‌کنن اگر اهل نگارش باشی خیلی راحت می‌تونی بنویسی. مثلا اگر بلد باشی حرف‌هاتو مکتوب کنی دیگه حله. یعنی فکر می‌کنن مشکلشون اینه که نمی‌تونن حرفشون رو به زبان مکتوب بنویسن. این مشکل اول که نوشتن رو سخت می‌کنه.
اما مشکل دوم مربوط به کسانیه که اتفاقاً یاد گرفتن حرف‌هاشون رو بنویسن: این‌ها دو دسته اند: اهمال‌کاران و وسواسی‌ها. اهمال‌کاران دربِ قلمشونو باز می‌کنن و هر چی از جوهرشون در میاد می‌نویسن! خب مشکلش واضحه: یا قابل فهم نیست یا ارزشمند نیست.
اما وسواسی‌ها که احتمالا قواعد نگارش رو خوب بلدند هم برای خودشون مشکلاتی دارن: وقتی می‌نویسن هیچ وقت نمی‌تونن از نوشته شون راضی بشن.
برای مشکل دسته‌ی اول که بلد نیستن بنویسن، راه حل عینی دارم.
برای مشکل گروه اول از دسته‌ی دوم هم راه حل می‌شه پیدا کرد (وقتی چند نفر جرأت کنن بهتون بخندند دیگه شما جرأت نمی‌کنید اونجوری بنویسید.)
اما مشکل گروه دوم از دسته‌ی دوم رو -که خودم جزئشون هستم- نمی‌دونم چطور باید حل کرد!

البته لازم به ذکر است که در این کامنت، بنده اهمال‌کارانه نوشتم. بالاخره کامنت با پس یه فرقایی می‌کنه!
کاملا با حرفات موافقم
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان