میم صاد آنلاین

زمستان در راه است...

نه آقا؛ الان در آستانه بیستمین روز زمستون نیستیم، توی پاییزیم... در آستانه‌ی فصلی سرد! البته شاید هم یکی توی بهار باشه، نمی‌دونم. (فقط می‌دونم هیشکی توی تابستون نیست... سرده آقا سرد!)

الان ظرفیت غُردونی‌م تکمیل شده و دوست دارم غر بزنم؛ از زمین و زمان گلایه کنم، از وضعیت مملکت، کار، زندگی، پول و همه چیز شکوه کنم. بگم که در نگاهِ کلان قرار نبود چهلمین سال انقلاب این شکلی باشه، در نگاه خرد هم قاعدتاً نباید حال و روزمون این شکلی می‌شد. من از آستانه‌ی سی‌سالگی، از ورود به دهه چهارم زندگی تصویر متفاوت‌تری داشتم. (تولدم اردیبهشته اما از الان دارم می‌رم به استقبال افسردگی تولد!) (و اینکه ببخشید اگر غرغرهام تکراری‌ه!)

شاید هم... شاید نه؛ قطعاً بخش بزرگی از این مشکلاتی که الان باهاش دست و پنجه نرم می‌کنم، تقصیر خودمه. که نتونستم اون چیزی که می‌خوام رو در خودم بسازم. اینکه نتونستم اون کاراکتری که توی ذهنمه رو در دنیای واقعی به وجود بیارم. اینکه نتونستم کاری رو که می‌خوام بکنم...
...
پی‌نوشت: تصمیم گرفته بودم بیشتر در مورد سیاست و جامعه بنویسم. ولی فکر می‌کنم اگه همچنان چیزی نگم خیلی برای خودم و جامعه بهتر باشه. ولی کلی مطلب درباره فیلم‌ها و سریال‌ها و کتاب‌ها و رسانه‌ها آماده کردم... بزودی منتشر می‌کنم.

بعداً نوشت: من قدیم‌ترها طنز می‌نوشتم و فکر می‌کنم چقدر دلم تنگ شده برای طنز نوشتن. یادم بندازید بنویسم!

در ادامه بعداً نوشت دلم خواست بگم چقدر این ویدیو چک خوبه!
:)
همین.
حالا غر زدن هم بد نیست. بنظرم باعث میشه آدم انرژی های منفی روانی اش آزاد بشه. نمی دونم جایی خوندم یا یافته خودمه اما غر زدن رو دوست دارم. :)
:) مخلصیم!
+ آره.. خیلی آدم سبک میشه بعد از غر زدن
خب غر بزنید. به اندازه کافی محل کارتون سانسور انجام میده و شما هم به اندازه ما بابتش ناراحت میشید. اینجا راحت باشید و بنویسید.
:) آخ خدا از دهنت بشنوه
غر زدنم خوبه اقا
غر زدن ماها معمولا یه چیزی مثل گوش زد کردنای پدر مادراست
حالا که اونها اینکارو برامون نمیکنن خودمون برای خودمون میکنیم
همونقدر عذاب اور و در عین حال (گاها) همونقدر مفید
باعث میشه ادم به خودش بیاد
چه بسا که شما اردیبهشت بر گردی و نگاه کنی ببینی به بخشی از اون چیزایی که میخواستی رسیدی
اون چیزایی که میخواستی رو نوشتی و...
البته نیمه پر لیوان اینه که من وقتی گذشته وبلاگ رو می‌خونم، خوشحالم که خیلی از اون چیزهایی که باعث میشد غر بزنم از بین رفتن و به خیلی از آرزوهایی که نوشتمشون، رسیدم.
پنجشنبه ۲۰ دی ۹۷ , ۱۰:۱۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
منم آخر غرغر کردن‌هام میرسم به اینکه اصلا تقصیر خودم هم هست:|
خب یه بخشیش تقصیر خودمونه 
پنجشنبه ۲۰ دی ۹۷ , ۱۳:۵۲ قاسم صفایی نژاد
چقدر نامتمرکز شدی :D
خیلی!
سلام اگر دوست داشتید به وبلاگ بنده سربزنید .
بله
پست‌های قبلی اینقدر آشفتگی نداشت !!!!؟
:))) چرا؛ این آشفته تر بود! 
سلام زمستون که کم کم داره تموم میشه
نه بابا؛ تازه روز بیستمشه
زمستون وقتی معنی پیدا میکنه که بهاری در کار باشه
حالا هم چیزی نیست بهار قهر کرده منتظر بریم منت کشی........
این بهار در راه است آدم رو یاد احمدی نژاد میندازه!
یاد جمله "وینتر ایز کامینگ" افتادم!!! این زمستون استخون‌سوزی که شما گفتی حتی تو تابستونم میتونه خون توی رگ‌هامونو یخ بزنونه! :/ (بزنونه!؟! :))))
دیگه مغزم نمیکشه به اوضاع مملکت فک کنم... فکر آینده داره نابودم میکنه! ترجیح میدم دیگه فکرشو نکنم! سرمو ببرم زیر برف... منتظر شم ببینم چی میشه.
در مورد خط آخر کامنتت: کاملا موافقم و همراه!
نوشتن از سیاست مشکلات داخلی فقط درد رو زیاد میکنه
منتظر مطالب طنزتون میشینم، اگه مشغله امان بده و مرتب بیام مجاز :)
معرفی کتاب رو هم دوست دارم
معرفی کتاب رو خودم هم دوست دارم؛ به شرطی که برسم بخونم و برسم بنویسم!


طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان