میم صاد آنلاین

#روزنوشت۹۸ - اول فروردین

تلاش کردم خوب شروع بشه این سالِ زوج؛ ولی وقتی بیدار شدم اونقدر خسته بودم که نشد خوب شروع بشه! مجبور بودیم پاشیم... پاشدیم. بی‌خوابی پیرنگ روز اول بود.

من پیر بشم اصلا دوست ندارم که نوادگانم زورکی بیان بهم سر بزنن؛ ولی خب چون بزرگ‌ترهامون دوست دارن که بهشون هرجورشده روز اول عید سر بزنیم؛ امروز بهشون سر زدیم. ولی اگه نوادگان‌مون این نوشته رو می‌خونن بدونن که من راضی نیستم به زحمتشون...

بابت یک سوءتفاهم مالی خیلی عصبانی شدم ولی به مرور یادم رفت.

دارم سعی می‌کنم عصبانی نباشم. که سر هر چیز کوچیکی نریزم به‌هم. ولی خب از خیلی چیزهای کوچیک عصبانی‌ام. شاید همین عصبانیت نهفته توی ذهنم بود که باعث شد جلوی کتابخونه این کتاب رو انتخاب کنم: 
#البته_که_عصبانی_هستم  #نشراطراف

و من عاشق ناداستان‌م... و سال ۹۸ رو سال «توجه به ناداستان‌نویسی» نامگذاری می‌کنم. باشد که رستگار شویم.

پی‌نوشت: امیدوارم غرغرهام بخاطر بی‌خوابی بوده باشه...

طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان