اگر فکر کردین ماجراهای تولدم تموم شده، باید بگم کور خوندین! مگه من ول میکنم این ورود غرورآفرین به دهه چهارم زندگی رو؟
چند روز بعد از تولدی که محیا برام گرفته بود، موقع انتشار عکس دستهجمعیِ اون روز، نوشتم که چقدر دوست داشتم بیشتر خودم رو توی آینه وجودتون ببینم! و نمیدونستم که موازیِ این پستم، محیا ازتون خواسته که چند خط دربارهم بنویسید. که در قالب یه مجموعه منتشرش کنه.
به نظرم بهترین هدیهای بود که میشد برای سیسالگی یکی مثل من تهیه کرد. سی به علاوه سه یادداشت برای سی سالگی. دلنوشتهی سی و سه نفر از شما برای من، درباره من.
دم محیا گرم و دم شما گرم که براش/برام نوشتید. کاش میتونستید حجم احساسم موقع خوندن تکتک نوشتههاتون با دستخط خودتون رو درک کنید.
دو سه تاش بیشتر از بقیه دلمو لرزوند... دم نویسندههاشون بیشتر گرم.
جای بقیهتون هم خالی...
لینک مشاهده یادداشتها:
https://www.instagram.com/p/Bxk31GHFdWY/
- يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۸