امشب پاییز فصل آخر سال است، اولین کتاب نسیم مرعشی رو خوندم. چقدر خوشخوان و جذاب و درست نوشته شده بود. از اون متنها بود که خیلی دوست دارم ورژن مردونه/پسرونهش رو بنویسم.
در مورد مهاجرت خیلی توی تولیدات فرهنگی و هنری کم کار کردیم. در حالی که دغدغه بزرگیه و نسل ما خیلی زیاد باهاش درگیره. کم نیستند دوستان و همکاران و همکلاسیها و آشناها و فامیلهامون که ذره ذره وجودشون رو برداشتن و رفتن و تبدیل شدن به کاراکترهای مجازیِ پشت خطِ تماسهای صوتی و تصویری.
من منتقد ادبی نیستم و نمیخوام ادای منتقدهای ادبی رو دربیارم. اما به قول منتقدها نسیم مرعشی (همکارِ نادیدهی دوران حضور کوتاه من در همشهری جوان) دست روی دغدغه درستی گذاشته. زاویه نگاهش رو مناسب انتخاب کرده و قلمِ قدرتمندش هم به کمکش اومده و تونسته این کتاب رو به بهترین شکل بنویسه.
من سالها با شنیدن جملات سکسیتی مثل اینکه «پاییز فصل آخر سال است» دخترونه/زنونه با دغدغههای دخترونه/زنونه است، بین کتابهای کتابخونهمون این کتاب رو انتخاب نمیکردم؛ اما امشب به شدت از انتخابم راضی بودم. و خوشحالم که نسیم مرعشی بعد از این کتاب هم دغدغههای درستی رو انتخاب کرده و داره جلو میره.
مهمترین نکته کتاب به نظرم، غمِ پنهانِ پشت تکتکِ جملات نسیم بود که برای من از جنس غمِ پنهانِ پشت تکتکِ جملاتِ #عقاید_یک_دلقک، دلنشین بود و به دلم نشست. دو نقطه لبخند.
این کتاب رو خوندید؟ نظرتون چیه در موردش؟
- سه شنبه ۷ خرداد ۹۸