میم صاد آنلاین

چگونه توسکا (روبیکا) استارتاپ‌های حوزه کودک را نابود می‌کند؟!

منبع: روزنامه خراسان

و باز جشنواره...

من تا سال نود اصلا اهل جشنواره نبودم؛ فیلم‌ها رو نمی‌دیدم کلا. اون سال به واسطه کار توی یه مجله سینمایی، کارت جشنواره گرفتم اما به دلایل عجیب و غریبی جز دوسه‌تا فیلم، چیزی ندیدم. دو سال هیچ فیلمی ندیدم تا اینکه سال نود و سه، به واسطه حضور توی سازمان فرهنگی‌هنری، تقریباً تمام فیلم‌ها رو در یک سالن اختصاصی (به همراه محیا) دیدیم. سال بعد هم همین‌طور. خوب بود خیلی! 

پارسال و امسال، محیا برای گزارش‌های فیلم‌نت‌نیوز کارت گرفت و من پارسال بلیت‌ها رو خریدم اما امسال مطلقاً از جشنواره دورم. سی درصد راضی‌ام و هفتاد درصد ناراضی! امیدوارم همه خوبا زود اکران شن...

پی‌نوشت: مسخره‌ترین بخش کار توی تلویزیون اینه که از نظر هیچ‌کس خبرنگار / اهل فرهنگ حساب نمیشی! البته تبعات اختلافات عمیق اهالی تلویزیون و سینماست که خبرنگار سایت با چند ده تا کلیک خبرنگارِ سینمایی محسوب میشه اما تلویزیونی‌ها جزو اهالی فرهنگ(سینما) به جساب نمیان.

عنوان شغلی: نامعلوم

بیشتر از ده ساله که وارد بازار کار شدم. بر اساس علاقه‌م به مطبوعات، از همین حوزه کارم رو شروع کردم و خیلی هم راضی بودم. (البته که پول خیلی زیادی نداشت اون موقع؛ صرفاً بر اساس علاقه سه سال ادامه دادم) دیدم همه مطبوعاتی‌ها برای پول درآوردن رفتن سراغ تلویزیون. منم سال سوم کار کردنم رفتم تلویزیون. که کار مطبوعاتی رو از روی علاقه و کار تلویزیونی رو به خاطر پول ادامه بدم.

متاسفانه ورق برگشت و ما خوردیم به بی پولی تلویزیون؛ طوری که من توی تلویزیون تمام وقت مشغول بودم و هزینه‌های زندگیم رو از مطبوعات تامین می‌کردم! موقع ازدواج هم که کلاً قید تلویزیون رو زدم و برگشتم توی فضای روابط عمومی و مطبوعات کار کردن. تا اینکه دوباره پارسال برگشتم تلویزیون. رشته دانشگاهی‌م هم بود. فکر می‌کردم میشه خیلی موفق‌تر بود.

تلویزیون این بار پول داشت اما نه برای ما؛ برای کسانی که وصل به جریان‌های پولی بودن و با اسپانسر برنامه‌هاشون رو می‌گردوندن. و دوباره ما موندیم و رویاهایی که پرپر می‌شد. این روزها دارم به ماهیت نزدیک هفت سال حضورم توی تلویزیون شک می‌کنم؛ که چی؟ که اگه مونده بودم توی مطبوعات، بالاخره به دوران نون و کره می‌رسیدم و هم علاقه‌م رو دنبال کرده بودم، هم پولم رو درمی‌آوردم.

و احساس می‌کنم در آستانه سی‌سالگی؛ سخته از صفر شروع کردن توی یه حیطه دیگه. با ماهی دو میلیون قسط و زندگیِ پرخرج. واسه همین هنوز برای دلخوش‌کنک خودم، همه جا جلوی عنوان شغل می‌نویسم «نویسنده» و به جاش توی تلویزیون همه کار می‌کنم جز نویسندگی! 

لعنت به جبر شغلی!

آعاز پخش برنامه جدید ویدیو چک از شبکه ورزش سیما

برنامه جدید «ویدیو چک» با اجرای عبدالله روا از شبکه ورزش سیما پخش خواهد شد.

اولین قسمت از این برنامه طنز، پنجشنبه ۱۴ دی ماه ساعت ۲۱ از شبکه ورزش پخش می شود. این برنامه که محصول گروه برنامه های تولیدی شبکه ورزش است با نگاهی طنز ، موضوعات روز ورزش کشور را بررسی و نقد می‌کند.

ویدیو چک با اجرای عبدالله روا هر هفته پنجشنبه ها ساعت ۲۲:۳۰ پخش شده و جمعه ساعت ۱۱:۳۰ بازپخش خواهد شد اما این هفته به دلیل همزمانی با پخش زنده مسابقه فوتبال بارسلونا_ سلتاویگو (جام حذفی اسپانیا) ویدیو چک ساعت ۲۱ روی آنتن خواهد رفت.

پی‌نوشت: این کار نتیجه همکاری مشترک چند نفر از بچه‌های خوبِ رسانه‌ست؛ با حضور افتخاریِ بنده!

حرمت آنتن

روزهای زیادی از ده سال گذشته‌ی زندگی من توی این استودیو و با استرس آنتن زنده تلویزیون سپری شده؛ می‌تونم بگم هرچی دارم از این رسانه دارم.



همیشه حسرت این رو می‌خورم که کاش حرمت این آنتن، این رسانه‌ی ملی، این جعبه‌ی جادو‌ رو حفظ می‌کردیم. هم من، هم مجریان، هم عوامل فنی و غیرفنی، هم مدیران، هم ناظران و هم تمام کسانی که در ارسال امواج از استودیوها به خونه های مردم نقش دارن. حیف این تلویزیون‌ه که توی خونه‌ همه مردم باشه و چند هزار میلیارد هزینه براش بشه اما قدرش دونسته نشه.

هیچ شبکه اجتماعی و هیچ رسانه‌ای توان رقابت با تلویزیون رو نداره؛ نه از جهت گستردگی مخاطب و نه اعتبار مردمی. دعا کنیم برای خوب شدن حال تلویزیون؛ که قطعا توی روزهای بحرانی تنها پناهگاه مردم‌ه.

کاش هوای اعتماد مردم رو داشته باشیم.

جای تلویزیون خالی‌ست

ما توی سه سال گذشته، شاید میانگین روزی یک ساعت هم تلویزیون‌مون روشن نبوده باشه؛ صبح‌ها که هیچ‌وقت، شبها شاید یه ساعت خندوانه نگاه می‌کردیم. هیچ سریالی رو دنبال نکردیم و اغلب فوتبال‌ها رو هم که بیرون بودیم و اینترنتی دیدیم.

توی نقل و انتقال به خونه‌ی جدید، به واسطه تغییراتی که در تی‌وی وال یا همون میزتلویزیون داشتیم، کلاً تلویزیون رو نیاوردیم تا این تغییرات انجام شن و بعد بی دردسر تلویزیون رو روی میز قرار بدیم. بر همین اساس دوهفته‌ای هست که بی‌تلویزیون داریم زندگی می‌کنیم.

دو روز گذشته، همزمان با تعطیلات که داشتیم آخرین جمع‌وجور کردن‌ها رو انجام می‌دادیم، سکوت وحشتناکی بر فضای خونه حکمفرما شد. داشتم به این فکر می‌کردم که تلویزیون به هیچ دردی هم نخوره، خوبه که یه نفر توش همینجوری براش خودش حرف بزنه. از سکوت که بهتره؛ نه؟!

همسایه‌ها یاری کنید ما فوتبال پخش کنیم

جمعه ساعت نزدیک نه شب شده و طرفداران فوتبال در کشور که کم هم نیستند، منتظر پخش زنده بازی هستند. 

بعد از حدود پانزده دقیقه آگهی بازرگانی چیپس و پفک و سس و ماکارونی و بانک و اپراتور و...، برنامه فوتبال برتر شروع می‌شود و جواد خیابانی وارد استودیو می‌شود. قبل از هر چیز باید قرعه‌کشی اپلیکیشن آپ پخش شود که می‌خواهد برنده خوش شانس جایزه میلیاردی‌شان را از دونقوزآباد سفلی معرفی کنند تا مردم ترغیب شوند و بیشتر از اپِ آپ استفاده کنند. بعد از آن نوبت سی‌نود است که مجری بیاید التماسِ مردم کند که اگر می‌خواهید از تیم‌های فوتبال حمایت کنید، هر روز سیصد تومان به حساب ما بریزید، که ما پول بدهیم بازیکن بخریم! مدیرعامل باشگاه و کارشناسان هم در تایید این قضیه صحبت کنند. بعد موسسه مالی اعتباری هم از مردم می‌خواهد کارت اعتباری این موسسه را مردم بگیرند تا پول بیشتری به حساب آنها برود و سود بیشتری کنند! بعد از این صحبت‌ها، پنجره دو جداره وین‌تک بازی را به ما تقدیم می‌کند...

ساعت نه و سه دقیقه است، چند دقیقه از شروع بازی گذشته و بالاخره به پخش زنده بازی می‌رسیم؛ کیفیت تصویربرداری، کارگردانی و گزارش در حد لیگ دسته چهارم نیوزلند؛ دورِ زمین پر از تبلیغ و هر چند ثانیه هم زیرنویس‌های رنگارنگ برای حمایت از فوتبال!

آقایان؛ این فوتبال را نخواستیم؛ لطفا اگر امکانش هست، این قوتبالِ و کاسه گدایی و مسخره‌بازی‌‌تان را تمام کنید. اگر می‌خواهید مردم را با فوتبال سرگرم کنید، حداقل به شعورشان احترام بگذارید و دیدن بازی‌های بدون کیفیت را زهرمارمان نکنید. می‌شود؟!

اون کانال...

آخر یه روز یه کانال تلویزیونی تاسیس می کنم اسمشو می ذارم «اون». دیگه هر وقت بابام گفت بزن اون کانال بدونم منظورش چه کانالیه.
منبع: بی‌قانون

رابطه داعش و سریال سرزمین کهن!

از دی ماه ۱۳۸۷ تا کنون، اتفاقات عجیب و غریبی در دنیا رخ داده است. برزیل هفت گل از آلمان خورده است. چند هواپیمای مالزی در آقیانوس افتادند و رسماً ناپدید شدند و یک خلبان دیوانه هم در اروپا که حال تنهایی خودکشی کردن نداشت هواپیما را با مسافرانش به رشته کوه آلپ زد. چند زلزله بزرگ در دنیا به وقوع پیوست که زلزله نپال یکی از آنها بود. رابطه کوبا و آمریکا نسبتا خوب شد. در اوکراین جنگ سر گرفت. ویروس ابولا در آفریقا شایع شد و چند ده هزار نفر را کشت. ملکه هلند بعد از ۳۳ سال سلطنت به نفع پسرش از سلطنت کناره گیری کرد. یک ساختمان بزرگ تولید پوشاک در داکا فروریخت و ۱۱۳۵ نفر مردند. هوگوچاوز و نلسون ماندلا درگذشتند و محمد مرسی با کودتا سرنگون شد. اسنودنن از روسیه پناهندگی گرفت. بیش از ۷ میلیون انسان جدید در همین ایران خودمان متولد شدند که الان چند صد هزار نفر آنها سواد خواندن و نوشتن پیدا کرده‌اند و…

قصد نداریم اتفاقات مهم این هفت سال را برای شما مرور کنیم فقط میخواستیم عرض کنیم که علی رغم اینهمه اتفاقاتی که در دنیا افتاده است، آقای تبریزی در تمام این هفت سال همچنان مشغول ساخت سریال سرزمین کهن بوده است و جالب آنکه هنوز هم هست. برای اینکه بدانید هفت سال چه زمان زیادی است و چقدر ظرفیت دارد کافی است دقت کنید که عمر داعش کلا به سه سال نمیرسد!

منبع: سایت سوره سینما؛ بخشی از یادداشت محمدرضا شهبازی

تلویزیون در نوروز

سریال های امسال تلویزیون اصلا خوب نبودند؛ برنامه صبحگاهی خاصی هم تدارک دیده نشده بود. خندوانه و دورهمی، تا حدی هم شب کوک توی شبکه نسیم تنها انگیزه روشن کردن تلویزیون در این روزها بود. اتفاق ویژه تلویزیون در نوروز95 فقط برنامه صفر-صفر رشیدپور بود که شب ها حال و هوای تاک شوهای قدرتمند تلویزیونی رو در رسانه خسته ی ملی زنده کرد. دم رشیدپور و کسانی که باعث شدن دقیقه ی نود بیاد و این برنامه رو بگیره و اجرا کنه و دستش هم برای گفتگو باز باشه، گرم!
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان