میم صاد آنلاین

#روزنوشت۹۸ – سی‌ام اردیبهشت

امروز تقریباً آخرین روز کاریم توی دفتر قبلی بود. (سه‌شنبه مرخصی گرفتم و از چهارشنبه هم که منتقل میشم جای جدید) یه حس دوگانه‌ای دارم... حس غمِ دوری از کسانی که توی سه سال گذشته بیشتر از محیا و خونواده و بقیه دیدمشون. کسانی که باهاشون زندگی کردم رسماً.

از نود و پنج من هر روز خونه رو به مقصد شغل فعلی ترک کردم. هر شب بعد از غروب آفتاب برگشتم خونه. یعنی سه سال و دو ماه، یعنی سی و هشت ماه، یعنی بیشتر از هزاروصد روز بیشتر از ده ساعت توی این دفتر بودم.

قطعاً دلم تنگ میشه... برای همه‌ی استرس‌ها و تنش‌های برنامه‌های زنده‌ای که تجربه کردیم. برای ارتباطات ویژه‌ی بین بچه‌ها؛ برای جمع شدن دور میز برای ناهار خوردن‌ها، برای گپ‌زدن‌های عصرگاهی درباره مسائل مختلف، برای فوتبال دیدن‌ها، کل‌کل‌های فوتبالی، برای جمعی که بیشتر از همکار، با هم خانواده بودن.

پی‌نوشت: سعی می‌کنم ارتباطم رو با هر جایی که ازش میام بیرون حفظ کنم. امیدوارم همچنان موفق باشم!

ان شاءالله
و ان شاءالله که جای جدید هم نه تنها به خوبی ِ قبلی که بهتر هم باشه
ممنون :)
دوشنبه ۱۳ خرداد ۹۸ , ۱۸:۲۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
این پست واقعا دیر منتشر شده یا واسه من یادش رفته بود ستاره رو روشن کنه:|
من با فاصله دارم منتشر می‌کنم / بعد تاریخ پست‌ها رو به تاریخِ روزنوشت می‌زنم.
جای قبلی رو ما بریم بگیریم پس :)
:)))
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان