میم صاد آنلاین

دل

حال دلم خوب نیست...

ناامید نشویم؟

آیا شورای نگهبان می‌تواند ترفند «رای سلبی» و حذف «یزدی، جنتی و مصباح» را نقش بر آب کند؟ پس از رد صلاحیت گسترده نامزدهای حامی دولت در دو انتخابات پیش‌ رو، گروهی از فعالان سیاسی پیشنهاد کرده‌اند با رای دادن به فهرستی از نامزدهای اعلام شده توسط گروه‌های حامی دولت، از ورود آقایان محمد تقی مصباح یزدی، محمد یزدی و احمد جنتی به مجلس خبرگان جلوگیری شود. این ترفند اگر چه روی کاغذ کاملا عملی است اما تجربه انتخابات‌ گذشته نشان می‌دهد که در محاسبه احتمال توفیق آن،‌ تنها نمی‌توان به محاسبات ریاضی اتکا کرد و محاسبات سیاسی را نادیده گرفت.

اصلاح‌طلبان در سال ۷۸ مدعی شدند شورای نگهبان با ابطال هدفمند آرای ۷۰۰ هزار نفر از مردم تهران، بخشی از نتیجه انتخابات مجلس ششم را تغییر داده است و در نتیجه غلامعلی حداد عادل را به جای علیرضا رجایی به مجلس فرستاده است. اگر این ادعا درست باشد، آیا شورای نگهبانی که برای وارد کردن غلامعلی حداد عادل به مجلس،‌ حدود ۷۰۰ هزار رای را باطل می‌کند، صحت انتخاباتی را که جنتی، یزدی و مصباح بازنده آن شوند، بی چون و چرا می‌پذیرد؟

روایت مصطفی تاجزاده را از ماجرای ابطال یک چهارم آرای تهران در زیر بخوانید:

«انتخابات مجلس ششم در ۲۹ بهمن ۷۸ در سراسر کشور، به ویژه در تهران با آرامش و سلامت کامل برگزار شد. هیأت نظارت بر انتخابات تهران منصوب شورای نگهبان، صحت انتخابات تهران را تأیید کرد. با وجود این شورای نگهبان درخواست کرد یک سوم صندوق‌های آرا بازشماری شود. این صندوق‌ها در اختیار نمایندگان آن شورا قرار گرفت. بازشماری برگه‌های ۵۳۴ صندوق، نتیجه آرا را تغییر نداد جز آن که اندکی از آرای نفر سی‌ام کاسته شد. هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات با عضویت آقای جنتی، ضمن درخواست توقف شمارش آرا، صحت انتخابات تهران را رسماً تأیید کرد. هیأت نظارت بر انتخابات استان تهران نیز یک بار دیگر صحت انتخابات را کتباً اعلام کرد.

به نظر می‌رسید موضوع بازشماری آرا خاتمه یافته است. به خصوص که آیت‌الله جنتی پس از تأیید انتخابات تهران، عازم حج شد. با وجود این شورای نگهبان پس از چهل روز مجدداً خواستار بازشماری آرا شد. حدود ۵۰۰ صندوق دیگر توسط نمایندگان شورای نگهبان در فروردین ۷۹ بازشماری شد. نتیجه با حداکثر ۱/۵ درصد خطای شمارش که به ضرر برخی از نماینده‌های انتخاب شده بود، مانند شمارش اولیه و بازشماری اسفند ۷۸ بود. رئیس هیأت نظارت بر انتخابات استان تهران با ارسال گزارش مکتوبی به شورای نگهبان، ضمن اشاره به برخی مشکلات جزئی در شمارش آرا، برای سومین بار صحت انتخابات تهران را تأیید کرد.

آقای جنتی بدون توجه به نتایج سه بار شمارش آرا، هفتاد روز پس از انجام انتخابات با تغییر منصوبان خود در دو هیأت نظارت بر انتخابات شهرستان و استان تهران، سه فرد جدید را که در برگزاری انتخابات تهران مسؤولیت نداشتند، مأمور بازشماری آرا کرد!

این هیأت مجدداً آرای ۳۵۰ صندوق را بازشماری کرد، اما پیشنهاد ابطال ۵۳۴ صندوق را از ۱۳۰۰ صندوقی که تا آن زمان در سه مرحله بازشماری شده بود، به دبیر شورای نگهبان ارائه کرد! براساس آن گزارش، حدود ۷۰۰ هزار رأی شهروندان تهرانی غیرقانونی اعلام و آرای آن باطل شد. این تصمیم نتیجه انتخابات را تغییر داد و آقای حداد عادل به جای آقای علیرضا رجایی به مجلس راه یافت.»

از فیسبوک مهدی پرپنجی

اعصاب شیری

از اون روزهاست که اعصابم شیری ه و امکان داره هر اتفاق ناگواری رخ بده! خطر؛ احتیاط کنید

خدا دقت کن!

حالم از مجموعه راهنمایی و رانندگی مملکت به هم می خوره! کل دغدغه عزیزان شده پول درآوردن از خلاف مردم و نواقص ماشین ها شده. عمده فشار این کسب درآمد راهنمایی و رانندگی از جیب مردم هم روی قشر ضعیف تره و گویا توی این مسئله هم خدا عدالت واقعی رو برقرار نکرده... تازگیا خدا انگار اصلا حواسش به همه چیز نیست...

ولنتایم

دیروز دغدغه جمع کثیری از اهالی وب، ولنتاین یا ولنتایم بودن بیست و پنج بهمن بود؛ عده ای هم دغدغه حصر و اینها داشتند. تعداد زیادی هم تولدشان بود و دغدغه برگزاری مراسم تولد داشتند. کسانی که روز ازدواج یا سالگرد عقد یا به دنیا آمدن بچه شان بود هم کم نبودند. عده ای هم دغدغه رنگ قرمز داشتند که هر کس توی خیابان به کسی کادوی قرمز داد، نهی از منکر ش کنند. همه خسته نباشید... به خصوص گروه آخر!

کلاس نطلبیده مراد است

نرفته بودم که شش ساعت سر کلاس بشینم و مزخرفات و بدیهیات چندرسانه ای رو بشنوم. اما توی رودروایسی مجبور شدم کلاس رو تحمل کنم و چهار ساعت ترافیک بعدش رو هم به جون بخرم! از ساعت پنج عصر تا نه شب توی ترافیک بودم. ممنون از راهنمایی رانندگی که جز پول درآوردن، دغدغه دیگه ای نداره

تاکسی جعفر پناهی

امشب، فیلم مزخرف تاکسی حعفر پناهی رو دیدیم! فیلمی که کارگردانش تلاش کرده بود توی یک ساعت و چند دقیقه، تمام مشکلات جامعه رو به گل درشت ترین شکل ممکن به تصویر بکشه. به جز بازی خوب دختربچه (خواهرزاده واقعی پناهی) واقعا فیلم هیچ اتفاقی نداشت. فقط معلوم نیست سایت متاکریتیک چرا این فیلم رو توی ذه فیلم برتر سال گذشته قرار داده...

راه پیمایی

نمی دونم بقیه کشورهای دنیا هم مثل ما هر چند ماه در میون، یه راهپیمایی دارن یا نه؟ ولی کلا خیلی مسخره ست... بریم خیابون بگیم که چی؟ یه برنامه مثل نود بسازین، از خونه اس ام اس بزنیم دیگه...

اندر مزایای اصلاحات

مبدا جنبش اصلاحات را بسیاری انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس پنجم می‌دانند. در هر صورت، حد فاصل سال‌های ۷۶ تا ۸۰، اصلاح‌طلبان در ۴ انتخابات پیاپی توانستند قاطعانه به پیروزی دست‌یابند. (ریاست‌جمهوری ۷۶ و ۸۰، مجلس ۷۸ و شورای شهر ۷۷) بی‌راه نیست که این بازه زمانی را اقبال عمومی به اصلاحات انتخاباتی بنامیم. یک بازه حدودا ۵ ساله تا انتخابات شورای شهر دوم. در این مدت، تولید ناخالص ملی ۵۰ درصد رشد یافت. میزان رشد اقتصادی از حدود ۲درصد در سال ۷۶ تا بیش از ۸درصد در سال ۸۰ ارتقا پیدا کرد و تورم از ۲۰درصد در سال ۷۶ تا نزدیک به ۱۰درصد در سال ۸۰ کاهش یافت. در زمینه سیاسی، قتل‌های زنجیره‌ای که از سال‌ها پیش آغاز شده بود متوقف و عوامل آن از وزارت اطلاعات ریشه‌کن شدند. مطبوعات نیز یک دوران شبه‌طلایی را تجربه کردند اما از قرار معلوم، توقعات رای دهندگان از آرایی که به صندوق انداخته بودند بسیار بیش از این دستاوردها بود. در دومین دوره شوراهای شهر و روستا که به «آزادترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی» شهرت یافت، به ناگاه اهالی پایتخت از حاضر شدن پای صندوق خودداری کردند. از برآیند آرای ۱۳درصد واجدین حق رای، شورای شهری سر کار آمد که برون‌دادش محمود احمدی‌نژاد بود. از آن پس، اصلاح‌طلبان برای بیش از یک دهه در هیچ انتخاباتی پیروز نشدند.

بخشی از یک مطلب بلند از آرمان امیری

خستگی...

به معنی واقعی کلمه احساس خستگی می کنم... دهه سخت و آسونی بود! سخت از این جهت که حجم کاری خیلی بیشتر شد و آسون از این نظر که با دیدن 15 تا فیلم توی 8 روز فارغ از خستگی چشم، خستگی روح مون به در شد.

پیچ بازی

اصولا جشن های داخلی کارکنان فلان سازمان و بیسار نهاد رو دوست ندارم؛ اما جشن طلوع سازمان فرهنگی هنری با اجرای رضا رفیع حالمون رو خوب کرد. هم کل مراسم رو دوست داشتم و هم اجرای رضا رفیع که دیگه کم کم داره مجری کاملی میشه.


پی نوشت: خشم و هیاهو و دختر رو هم دیدیم و متوجه شدیم نظر ما با مردم و منتقدان خیلی فرق می کنه!

دلت پاک باشه!

همیشه میگم وقتی «دلت پاک باشه» همه چی حله! امروز تلافی ندیدن «ابد و یک روز» دراومد و خیلی اتفاقی توی جایی که فکرشم نمی کردیم، دیدیمش... خیلی تلخ بود و من رو یاد یک خانواده ی آشنا انداخت! از دیدنش اصلا پشیمون نشدیم...

ابد و یک روز!

کلا حال و هوای دهه فجر امسال، بیشتر از انقلابی گری، سینمایی بود! سر دیدن «ابد و یک روز» دعوا شد و ترجیح دادیم نبینیمش! اصن نخواستیم... مرسی اه

سینمای مردمی

برای اولین بار در جشنواره سی و چهارم، توی سینمای مردمی، توی پردیس کیان فیلم دیدیم! اون هم چی؟ «اژدها وارد می شود!» در نگاه اول مزخرف بود ولی وقتی متوجه شدیم نمادهای خاصی توی فیلم به کار برده، کنجکاو شدیم دوباره ببینیم... موسیقی خیلی خوبی داشت.

بادیگارد

تعداد فیلم هایی که دیدیم دو رقمی شده، هیچ؛ به عدد پانزده رسیده! تا الان بارکد و بادیگارد فراتر از انتظارم بودن. مخصوصا بادیگارد که خودِ خودِ خودِ هالیوود بود.

تولد

به نظرم تعداد بهمن ماهی های ایران به طرز مشکوکی بیشتر از یک دوازدهمی ه که باید باشه! محققان و کارشناسان کجان پس؟

حس غریب

خسته ام و شاید هم ربطی به خستگی نداره... این روزها حال عجیب و حس غریبی دارم. حس دائمی بعد از دیدن یه فیلم خوب یا یه موسیقی ناب. حس دائمی بعد از شکوندن غضروف بندهای انگشت ها و حس دائمی رسیدن به گرما توی سرما به همراه حس دائمی تمام لحظات خوبِ غیرقابل پخش! البته که لزوماً این حس، شادی و اینها نیست... ولی به قول شادمهر حس خوبیه...

جشنواره فیلم فجر

دو روز، پنج فیلم! داریم رکوردهای پارسال رو می شکنیم.

اولین فیلم امسال جشنواره «به دنیا آمدن» بود که خیلی دوستش داشتم و پسندیدم.

دومین فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» که نقاط ضعفش بیشتر از قوت ش بود.

سومین فیلم «پل خواب» بود که اکتای براهنی ساخته بود و یه جورایی اقتباس نه چندان جالبی از جنایت و مکافات می خواست باشه!

چهارمین فیلم «امکان مینا» که معلوم نشد کمال تبریزی چرا آخرش رو اینقدر بد تموم کرد؟

پنجمین فیلم هم «بارکد» مصطفی کیایی بود با بازی خوب محسن کیایی و بهرام رادان. تا اینجا بهترین فیلم جشنواره...

دهه به اصطلاح فجر

یه مطلب خوندم توی کیهان؛ از هر سه تا جمله، یکی با «به اصطلاح فلان» شروع میشد. الان مثلا دارم باهاش مقابله نرم می کنم!

دلتنگی...

بعضی وقت ها هم هست دلت بدجور تنگ میشه. تنگ گذشته ها، آدم های گذشته و گذشته ی آدم ها. باید دایورت کنی و به آدم های جدید خوو کنی...

یک عاشقانه آرام

دوستت دارم و تولدت مبارک... به همین سادگی، به همین آرومی! @محیا

یک قدم مانده به...

خیلی برای تولد محیا (که البته فرداست) برنامه ریزی کردیم. نمی گم «کردم» چون توی سبک زندگی منحصر به فردِ ما، امکان سورپرایز وجود نداره و جفتمون توی جریان همه چیز قرار داریم. امروز بیشتر خونواده هامون شگفت زده شدن، از کیک تولد گرفته تا کادو و کتابخونه ی جدید خونه مون.

من مهمونی دادن و مهمونی رفتن و معاشرت رو دوست دارم، حتی اگر فضای مهمونی رفتن و مهمونی دادن کمتر شده باشه...

گردنبند مرغ آمین

دوازدهم دی سفارش دادم که تا قبل از تولد محیا به دستم برسونن؛ از اول بهمن هر روز پیگیری کردم تا به دستم برسونن؛ امروز از صبح پیگیری کردم تا به دستم برسونن؛ آخر سر گردنبند مرغ آمین رو که اینترنتی خریده بودم، حضوری از دفتر سریال شهرزاد دریافت کردم. دمشون گرم که باهام راه اومدن! از همین تریبون ازشون تشکر می کنم...

روی مخ

بعضی آدم ها هستن که نمی دونی چرا، ولی از همون نگاه اول، یا حتی قبل از نگاه اول و وقتی اسمشون میاد، روی مخ ت راه میرن. اینا عادی توی خیابون راه میرن هم دارن روی مخ ت راه میرن. این آدم های روی مخ زندگی تون رو بشناسین و ازشون دوری کنید...

پول هست ولی کم است!

بعضی وقت ها هست که خدا صدای آدم رو می شنوه و خیلی زود خواسته اش رو برآورده می کنه. امروز از اون روزها بود. خواستم، شنید، برآورده کرد. کارش درسته...

پی نوشت: می فرماید پول هست ولی کم است! باید سوخت و ساخت.

خوشحالی یعنی...

خوشحالی یعنی لابلای اتفاقات مزخرف و بی‌پولی‌ها و حقوق نگرفتن‌ها، دوشنبه‌ها شهرزاد ببینی، از فضای گندیده‌ی شهر دور شی...

استرتژی مرخصی

هیچوقت شنبه مرخصی نگیرین، یکشنبه‌تون خراب میشه. چهارشنبه مرخصی بگیرین که همون شنبه خراب بمونه ایشالا!

خواستن توانستن است

وقتی یک نفر در بیست سالگی، به خاطر یک تصادف لعنتی معلول میشه، خیلی سخته بخواهد به زندگی برگرده؛ اگر همین آدم هفت سال بعد طلای المپیک بگیره، به نظرم یه معجزه است. زهرا نعمتی به نظرم نماد موفقیت هم معلولان، هم ورزشکاران عادی، هم زنان و هم همه مردم ایرانه. باید بیشتر از اینها قدرش رو بدونیم. از اینکه بانوی اردیبهشتی اهل کرمان پرچمدار کاروان ورزش ایران توی المپیک انتخاب شده، خیلی خوشحالم... امیدوارم با دو تا طلای المپیک و پارالمپیک ۲۰۱۶ ویترین موفقیت هاش رو تکمیل کنه.

فروش کمتر از یک میلیون در هفته برای هفت فیلم!

اول بهمن

اول بهمن همیشه برام یه جور آغاز تقویم جدید زندگی بوده... امروز هم خوب بود، نوید روزهای خوبی می‌داد و به نظر می‌رسه از شر دی ماه لعنتی راحت شدیم. پیش به سوی یه روز خوب و حتی روزهای خوب...
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان