میم صاد آنلاین

مرثیه‌ای برای آلودگی

کاش حالا که مدارس به خاطر آلودگی هوا تعطیل شدن، کارِ کودکان کار هم امروز تعطیل می‌شدن

از میان نوشته‌های قدیمی

توی یکی از بیلبوردهای شهری «نوین چرم» برای جذب مشتری بیشتر، پایین بیلبورد نوشته: «انتخاب بهرام رادان» می‌خوام توی بحث فرهنگ و هنر، مخصوصاً در مطبوعات و سینما، به این حد برسم که توی تبلیغاتشون بنویسن: «انتخاب مهدی صالح‌پور»!

پی‌نوشت: یادش بخیر، قبلاً چقدر به آینده امیدوارم بودم!

مرخصی؟ نداریم!

کاش همه مدیران خصوصی درک کنن که نیروهاشون نیاز به مرخصی هم پیدا می‌کنن بعضی اوقات! مرخصی که هیچ، کاش درک کنن ما واقعا خسته میشیم، می‌خوایم بریم خونه!

روایت امیرخانی از تهیه کتاب صوتی قیدار

ر⁣ضا امیرخانی در برنامه «چشم شب روشن» حضور پیدا کرد و درباره تجربه صوتی کردن کتاب «قیدار» خود توضیح داد و آن را یک تجربه شیرین قلمداد کرد.

سیدعلی کاشفی خوانساری کارشناس مجری برنامه «چشم شب روشن»، یکشنبه شب میزبان رضا امیرخانی نویسنده شناخته شده بود. کاشفی در بخشی از برنامه به تهیه کتاب صوتی از رمان «قیدار» با صدای خود امیرخانی اشاره کرد که این نویسنده حتی شخصیت‌های مختلف را صداپیشگی کرده است.

امیرخانی درباره این تجربه توضیح داد: بالای ۴۰ سال هرچه که آدم یاد می‌گیرد، قسمتی از امید به زندگی است. من این کار را اصلا بلد نبودم. زندگی یعنی آموختن و انسان تا لحظه ای که می‌آموزد، انگار زنده است، اما لحظه ای که آموختن قطع می شود، لحظه مرگ است گرچه شاید آدم نفسی هم بکشد و تکانی هم بخورد.

وی افزود: گروهی از دوستان اپلیکیشن نوار به من گفتند می‌خواهیم کتاب‌هایت را صوتی کنیم. از «قیدار» شروع کردند که در آن لحن‌های زیادی بود. دوستان صداپیشه خیلی خوبی کتاب را خواندند و من به دلیل اینکه در این کار وارد نبودم، گوش دادم و زیاد ایراد گرفتم که کاش این بخش اینگونه بود و آن بخش آن طور تلفظ می‌شد و... به من گفتند خب خودت بیا بگو منظورت چیست!؟

نویسنده «من او» ادامه داد: من را به استودیو بردند و گفتند بگو ببینیم منظورت چیست. بعد گفتند اصلا خودت هم خوب می‌گویی، خودت بیا و کتاب را صوتی کن! من هم گفتم کاری که ندارد، کتاب را که خودم نوشته ام، دو سه روز هم وقت می‌گذارم و از رو می‌خوانمش! نشان به آن نشان که الان ۱۵۰ روز است که من به صورت غیرمتوالی بیش از ۱۰۰ جلسه آفیش ضبط داشتم و اینجا باید از دوستان خوبم نیما مهر، سپهر، الیاس و همینطور آقای خیرخواه عزیز که مرا گول زدند و وارد این کار کردند تشکر کنم!

امیرخانی با بیان اینکه در این تجربه خیلی چیزها آموختم، تصریح کرد: من از آنهایی بودم که با کتاب صوتی به شدت لج بودم و احساس می‌کردم کتاب یک موضوع نوشتاری است و ذهنی باید خوانده شود، برعکس شعر که یک فن شفاهی است. اما وقتی وارد این کار شدم و به دلیل رفتن به استودیو از وسیله نقلیه عمومی استفاده کردم دیدم خیلی‌ها هستند که فرصت‌هایی در روز دارند که با گوش دادن می توانند آن را سر کنند. این هم نوعی از مطالعه است.

وی یادآور شد: احساس می‌کنم اگر چیزی به کتاب اضافه شود، کار خوبی از آب درمی‌آید و نویسنده راضی است. مثلا لحن‌ها. البته با بخش تخیل و خیال‌انگیزی که از کتاب انتظار می رود مغایرت دارد. هر حرکتی از عین به ذهن قسمت‌هایی از تخیل را از بین می برد، همانطور که تصویر هم این کار را می کند، صدا هم اینگونه است. اما این نکته را هم دارد که برخی ممکن است بخشی از لحن را متوجه نشده باشند و اینگونه لحن اصلی را می شنوند.

این نویسنده تأکید کرد: «قیدار» یکی از مناسب ترین کارهای من برای تبدیل به کتاب صوتی بود و من هم در بالای چهل سالگی این آموختن را چنگ زدم و تجربه اش کردم و برایم خیلی شیرین بود.

امیرخانی با اشاره به اینکه چند رمان را که خود نویسنده‌ها صوتی کرده بودند گوش داده، افزود: متوجه شدم این نویسنده‌ها به شدت اصرار دارند صداسازی کنند و لحن‌های مختلف را بسازند، برای همین خجالتم ریخت و من هم شروع به انجام همین کار کردم. هر جا هم که احساس می کردم وای چقدر بد است من دارم جای یک شخصیت منفی حرف می زنم، با خودم می گفتم وقتی آن را نوشته ای هم یک بار در ذهنت خلقش کرده ای، حالا عیبی ندارد.

امیرخانی ادامه داد: معروف است که می گویند رادیویی‌ها شریف ترین گروه رسانه هستند و آنها معمولا در متن کتاب تغییری نمی برند. اما درباره کار خودم بارها پیش آمد که دیالوگ‌هایم را تغییر دادم و در همین کار با توجه به اینکه نویسنده و راوی یک نفر بود گاهی می گفتم نه نویسنده اشتباه کرده و بهتر بود اینطور می نوشت. چون من هیچوقت آن را با صدای بلند نخوانده بودم و اولین بارم بود!

خبرگزاری مهر

مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون

مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون
مقنعه تونو نندازین پشت گوشاتون

بحرانی به نام توالت

مغازه‌های زیتون و کلوچه فروشی در شهر رودبار برای جذب مشتری بیشتر، درهای توالت یا همان سرویس‌های بهداشتی خود را به روی مشتریان باز کرده‌اند. این مغازه‌دارها می‌دانند به دلیل نبود دستشویی‌های بین راهی، مسافران به شدت به دنبال رسیدن به سرویس‌های بهداشتی هستند. آنها فهمیده‌اند امکاناتی مانند سرویس‌های بهداشتی می‌تواند به جذب مشتری بیشتر ختم شود.

برخلاف این مغازه‌دارها بسیاری از مسئولان کشور هنوز متوجه نشدند برای گسترش گردشگری در ایران باید امکانات رفاهی در شهرها به حد جهانی برسد. بسیاری از توریست‌های خارجی که به ایران سفر می‌کنند از نبود سرویس‌های بهداشتی مناسب گلایه می‌کنند. آنها وقتی به ایران می‌آیند و شهر به شهر سفر می‌روند و با بحران دستشویی روبرو هستند. به ویژه اینکه سبک سرویس بهداشتی آنها با توالت‌های ایرانی متفاوت است. گفته می‌شود که برخی از توریست‎‌ها، قرص هایی برای کنترل ادرار مصرف می کنند که یکجوری با این معضل جانفرسا مقابله کنند.

اگر می‌خواهیم گردشگری در ایران رشد پیدا کند باید ابتدایی‌ترین امکانات گردشگری را فراهم کنیم. نمی‌شود انتظار داشت بدون هیچ پشتوانه، گردشگران خارجی با توجه به محدودیت‌های ایران، به کشورمان سفر کنند و از سفر به ایران لذت ببرند. درآمد بسیاری از کشورها از گردشگری خارجی، چندین برابر درآمد ما از فروش نفت است. ترکیه نمونه بارز این کشورهاست. ترکیه تمام زیرساخت‌های پذیرش گردشگر را آماده کرده است. بسیاری از مسافران داخلی هم در مسافرت‌های برون شهری و استانی با مشکل بزرگی به نام توالت بین راهی روبرو هستند. بسیاری از مسیرها در ایران دستشویی عمومی ندارند و تنها مجتمع‌های رفاهی یا پمپ بنزین‌ها، جور توالت‌های عمومی را می‌کشند. معدود سرویس‌های بهداشتی هم چندان تمیز نیستند. چرا تعارف کنیم اصلا تمیز نیستند و غیر قابل استفاده هستند.

خودتان را بگذارید جای فردی که در اتومبیل شخصی خود یا اتوبوس در یک روز سرد زمستانی نیازمند یک سرویس بهداشتی شده است. داستان تلخی است. صبر برای رسیدن به یک دستشویی می‌تواند زمینه ساز بیماری‌های متعدد برای انسان شود. گاهی 200 یا 250 کیلومتر فاصله میان یک دستشویی عمومی تا دستشویی دیگر است.

راه دور نرویم. در پایتخت ایران هم خبری از سرویس‌های بهداشتی عمومی نیست. احتیاج شما به دستشویی همانا و تلاش برای پیدا کردن یک دستشویی همانا. متروی تهران به عنوان عظیم ترین سامانه حمل و نقل عمومی کشور فاقد دستشویی است. اگر در مترو دچار دستشویی شدید، راهی برای خروج پیدا کنید و خود را به نزدیک مسجد برسانید. این تازه در صورتی است که مسجد باز باشد. سرویس بهداشتی از حقوق اولیه انسانی شان به شمار می رود. چرا برای این حق در کشور فکری نشده است؟

توالت به اندازه‌ای در جهان مهم است که روزی را به آن اختصاص داده‌اند. 19 نوامبر روز جهانی توالت است و سازمان ملل متحد نیز هر ساله به همین مناسبت آماری را از افرادی که به توالت دسترسی ندارند منتشر می کند. سازمان ملل متحد خواستار فراهم کردن تاسیسات امن و تمیز دستشویی و توالت برای همگان به ویژه زنان و دختران است. کاش مسئولی در کشور پیدا شود تا بحران توالت را در کشور حل کند.

مصطفی داننده ، عصر ایران

نقش مهم پلیس در ترافیک

سیستم چراغ‌قرمزهایی که دست پلیس‌ه، اینجوریه که چراغ رو سبز می‌کنن، به محض اینکه می‌خواد ترافیک باز شه، دوباره قرمزش می‌کنن که مبادا یکی از گره‌های ترافیکی باز بشه و مردم کارشون راه بیفته! باید هر دو طرفِ تقاطع، عادلانه توی ترافیک و پشتِ چراغ قرمز بمونن!

من عاشق بانکداری اسلامی‌ام

برای خونه وام مسکن زوجین گرفتیم؛ نفری 50 میلیون، در مجموع 100 میلیون تومان. برای خرید این وام، 16 میلیون تومان خرج کردیم (اوراق حق تقدم وام مسکن خریدیم) دوستان لطف کردن، 20 میلیون تومان هم وام جعاله صوری دادن بهمون، که برای خرید اون هم حدود 3 میلیون خرج کردیم. یعنی برای وام 120 میلیونی، 19 میلیون خرج کرده و 101 میلیون دریافت کردیم. تا اینجای کار، اشکال نداره، چون سپرده گذاری نکرده بودیم، باید این پول رو به کسی که سپرده گذاشته و پولش توی بانک خوابیده بوده، می‌دادیم. مشکل اصلی من اینه مبلغ بازگشتِ این 101 میلیون، 295 میلیون تومانه! یعنی سه برابر.

اما باز هم خیالی نیست؛ چون اگر من بخوام همین پول رو از بازار آزاد بگیرم، ماهی 3 میلیون سود (نزول) باید بدم. ولی قسط من کمتر از دو میلیونه و بازپرداختم 12 ساله. اما چرا حالا که قسط من 27م هر ماه ثبت شده و من سومین روزِ ماه می‌خوام پرداختش کنم، باید 7 تا 10 هزار تومان جریمه بدم؟ یعنی چی؟ یک هفته تاخیر، ده هزار تومان کارمزد و دیرکرد و جریمه؟ بانک میگه یه ماه جلو بنداز که همیشه بستانکار باشی و جریمه نخوری. بهش میگم اگه من یک هفته زودتر بدم، همین ده هزار تومن از قسط کم میشه؟ میگه نه.

من واقعا کشته مرده‌ی این شیوه بانکداری اسلامی‌ام. دمشون گرم. واقعا کارشون درسته. ایشالا خدا بهشون خیر بده...

از خبرهای ترسناکِ امروز

‏مردی جوان در تهران به ۱۴فقره سرقت از سوپرمارکت، لباس‌فروشی و پرنده‌فروشی محکوم شده. براش حکم «قطع دست» بریدند. در دفاع از خودش گفته «حرفی ندارم، ۱۴فقره سرقت رو قبول دارم اما دستمو قطع نکنید. مادر پیرم سرطان داره، دختر خردسال دارم و به‌خاطر فشار فقر دست به سرقت زدم.»
طراحی: عرفان قدرت گرفته از بیان