خیلی غُر توی ذهنم هست که باید بنویسم تا آروم بشم اما نمینویسم. نمیدونم چرا؛ باید بیاد روی صفحه سفید و بارش از دوشم برداشته بشه اما فعلاً دارم تمرین صبوری میکنم.
توی این یکی دو سال اخیر، همش خواستم خدا رو ماه بزنه جلو و به جای الان، دو ماه بعد باشه. اما وقتی دو ماهِ بعدی سر میرسه، بازم انگار حالم خوب نیست و فکر میکنم اگه دو ماه دیگه بگذره، درست میشه. و هی درست نمیشه. و هی حالم دلم خوب نیست.
این مطلب باید محتوای غمگینتر و سنگینتری میداشت اما مثل خیلی از پستهای دیگه، محتواش حدفاصل مغز تا دست حذف شد. به یاد زمانِ انتخابات، علی برکت الله...
- شنبه ۲۲ مهر ۹۶